کمال عشق
سکوت ميکنم و عشق، در دلم جاري است که اين شگفتترين نوع خويشتنداري است
تمام روز، اگر بيتفاوتم؛ اماشبم قرين شکنجه، دچار بيداري است
رها کن آنچه شنيدي و ديدهاي، هر چيز به جز من و تو و عشق من و تو، تکراري است
مرا ببخش! بدي کردهام به تو، گاه يکمال عشق، جنون است و ديگرآزاري است
مرا ببخش اگر لحظههايم آبي نيست ببخش اگر نفسم، سرد و زرد و زنگاري است
بهشت من! به نسيم تبسمي درياب جهانِ جهنم ما را که غرق بيزاري است حسین منزوی