گریز از قانون
حسن لطفی
هفت سال پس از ساخت فیلم پربیننده شعله، کارگردانش (رامش سیبی) فیلم قانون را میسازد که به دلایل مختلف در ایران تماشاگران زیادی پیدا میکند. دلایلی که ربط چندانی با موضوع فیلم ندارد، چراکه بینندگان ایرانیاش پيش از آن در فیلمهای زیادی شاهد مجریان قانونی بودند که وقتی پای قانون به میان میآمد از همه چیزشان میگذشتند و حاضر به قربانی کردن عزیزان خود بودند. در فیلمهایی همچون قاصدک، چلچراغ، کوسه جنوب، شادیهای زندگی ما و... پسر به دست پدر، برادر به دست برادر، رفیق به دست رفیق کشته میشود و دوست به دست دوست، دستبند میزند تا قانون اجرا شود. قانونی که بقایش باعث ایجاد نظم و اجرای عدالت در جامعه میشود. حالا پس از گذشت حدود 37 سال از اولین نمایش فیلم قانون در تلویزیون ایران، دیگر چندان اثری از فیلمهایی که مجریان قانون و قانونگذارانش پی اجرای آن باشند، خبری نیست. دیگر شخصیتی در فیلمی به خاطر اجرای قانون پسرش را با گلوله نمیزند.
نمیدانم دلیل این امر در عدم اقبال مخاطبان به اینگونه آثار است، یا فیلمسازان از غیرباورپذیر شدن فیلم وحشت دارند. میترسند مثل دو، سه فیلم وسترنی که در سالهای قبل از انقلاب در ایران ساخته شد غیرطبیعی به نظر برسند. فیلمهایی که حتی بازیگری به شهرت و اعتبار فردین هم نتوانست بینندگان ایرانی را راغب به تماشای آنها بکند. بینندگانی که خوب میدانستند اسب، اسلحه، کوههای سر به فلک کشیده، کلاه کابویی، بار و... ربطی به ایران ندارد و ترجیح میدادند فیلمهای وسترن اسپاگتی و امریکایی را ببینند و باور کنند. ناگفته نماند که فیلمساز خوب لزوما برای باورپذیر کردن داستانی نیاز به واقعی بودن آن اتفاق ندارد اما برای باورپذیر کردن رویدادی که مخاطبان روزانه با خلاف آن روبهرو هستند نیاز به توانایی بسیار بالایی است. اینکه بینندگان در واقعیت با قانونگذاران و مجریان قانونی روبهرو باشند که خود خلاف قانون عمل میکنند اولین مانع بر سر راه باورپذیری فیلمهایی است که شخصیتهايش خودشان را برای اجرای قانون هلاک میکنند. وقتی قانونگذاری بدیعیترین امور عرف و قانون (انتصاب خویشاوندان و عبور از چراغ قرمز و مناطق تردد ممنوع) را رعایت نمیکند کشته شدن ویجی (شخصیت فیلم قانون با بازی آمیتا باچان) به دست پدرش (پلیسی با بازی دیلپ کومار) در فیلمی ایرانی استثنا غیرقابلباور و پذیرش به نظر میرسد. در چنین حالتی (گریز قانونگذاران و مجریان قانون) نه تنها باعث دیده نشدن شرف افراد سالمی میشود که دل در گرو نوشتن قانونهای درست و اجرای درستتر آن دارند بلکه باعث میشود تا بیقانونی در جامعه نهادینه شود و افراد نسبتا زیادی هنگام تماشای فیلم قانون به پدر پسرکش احسنت بگویند اما برای رفاه آنی، مادی و موقعیتی خود و نزدیکانشان (خونی، حزبی و همعقیدهای) و از بین بردن رقبا (سیاسی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی و...) از هیچ گریز قانونی فروگذار نباشند. امیدوارم با ازبین رفتن چنین افرادی اجرای قانون فقط براي فیلمهایی مثل شعله و قانون نباشد.