بخشنامه زبانستيز!
فرهاد حيدري گوران
به كساني كه بخشنامه «ممنوعيت نامهاي محلي براي واحدهاي صنفي پايتخت» را تدوين و ابلاغ كردهاند پيشنهاد ميكنم كتاب «تهران، ظهور يك ناشهر» نوشته احمد محمد زكي را بخوانند. دكتر نعمتالله فاضلي در پيشگفتاري بر اين كتاب به درستي اشاره كرده است: «مارك اوژه، انسانشناس فرانسوي كه كتابي با عنوان نامكانها
(Non places) نوشت تا نشان دهد كه خيابان تنها زماني خيابان است كه معنا دارد، هويت دارد، حس مكان (Sense of place) در آن است. يعني وقتي واردش ميشويم حس ميكنيم آنجا، جايي است كه تاريخ، فرهنگ، مذهب و زباني را نمايندگي ميكند. در غير اين صورت، خيابان ميشود نامكان. امروزه بزرگراهها و مراكز خريد يا مگامالها، سوپرماركتها و بسياري فضاهاي شهري ديگر ما را به سوي نامكاني سوق ميدهند.»
دستكم دوسوم جمعيت تهران از جاهاي ديگر آمده و مقيم اين شهر شدهاند، زبانها و گويشهاي سرزميني خود را دارند و چگونگي نامگذاري واحدهاي صنفي متعلق به آنها، حق شهرونديشان است. محروميت آنها از حق نامگذاري به زبان مادريشان، نوعي ستيزه و خشونت نمادين است. يك كتابخوان كرد چه بسا به اين دليل وارد كتابفروشياي در خيابان انقلاب شود كه عنوان آن روژان، نام دخترش، است، چراكه پيوندهاي زباني، عاطفي و ذهني نيز بخشي از فرآيند حضور در يك مكان است. به قول فيلسوفي، مكانها و چيزها از طريق ناميدن به وجود ميآيند. مادام كه يك مكان نامي ندارد ماهيت سوبژكتيو ندارد. از طريق ناميدن است كه اين ماهيت سوبژكتيو آشكار ميشود. اكنون پرسش اين است كه چرا بايد حتي ناميدن يك مكان صنفي تابع دستورالعمل باشد. اين بخشنامه يادآور فرمان پوشاك متحدالشكل (يونيفُرم) در دوره پهلوي اول است؛ همان فرماني كه معطوف به يكسانسازي آحاد جامعه بود و با پيش كشيدن اصل همساني، خواست «تفاوت» را از ميان ميبرد. از سوي ديگر بايد ظرفيتهاي زبان و نام را نيز در نظر آورد. در ابلاغيه تاكيد شده است: «مرجع نامگذاري واحدهاي صنفي وزارت ارشاد است و طبق بخشنامهاي كه اين وزارتخانه به پليس ابلاغ كرده است، واحدهاي صنفي بايد نامي كه براي خود انتخاب ميكنند حتما فارسي باشد.» صدها هزار واحد صنفي در تهران داريم. آيا نامهاي موجود در زبان فارسي برابر با اين همه واحد صنفي است؟ به هيچوجه نيست. مگر آنكه مرجع اين بخشنامه خود دست به كار نامسازي شود و همچون فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي در برابر واژگان و اصطلاحات بيگانه، برابر نهادهايي همچون «تغذيه وريدي تام دورهاي» يا «آزمون خوردگي شتاب يافته» را پيشنهاد كند و به اين ترتيب صاحبان واحدهاي صنفي را در اين دوران هراسانگيز كرونايي و بحران كسب و كار، به خنده آورد و از فشار رواني و اقتصادي غالب بر آنها بكاهد. نويسنده