گريه در بيابان نخبگان
ونوس بهنود
گويي در كشوري با تمدن ديرينه جز چند شكلك درآر و بازيگر مد وجود ندارد. داستان از جايي شروع شد كه سبكي از زندگي به شكلي نامحسوس و زيرپوستي در بين كودكان و نوجوانان شكل گرفت و در هاج و واج ماندن والدين و بيخبري متوليان آموزشي، هيچ نهادي آن را به گردن نگرفت. در شبكههاي اجتماعي در كمتر از يك دهه بيشترين ميزان مراجعه مردم ايران به صفحات سرگرمي و مد بوده و گروهي از اينفلوئنسرهايي كه توليد محتوا در اين حوزه داشتهاند، بيشترين نقش را در شكلگيري اين سبك زندگي داشتند. سلبريتيهاي فضاي مجازي تعيين ميكردند كه چه چيزي خوب است و چه چيزي بد، چه لباسي مد سال است و چه لباسي از مد افتاده است. در روابط اجتماعي چطور بايد حرف زد و چطور نبايد و در مجموع به اصطلاح شاخهاي مجازي تمامي آموزههاي پدر و مادر و مدرسه را به يكباره خط ميكشيد و اين شاخها بودند كه تعيين ميكردند كودكان و نوجوانان چه رفتاري داشته باشند. اما در مقابل غربت انديشه و دانايي به مرور زمان پا ميگرفت و انديشمندان، دانشمندان، محققان و پژوهشگران هيچ جايگاهي در شبكههاي اجتماعي نداشتند. تعداد اندك فالورهاي چهرههايي كه دههها از زندگي خود را صرف انديشه، تحقيق و علمآموزي ميكردند به مثابه گريه در بيابان شد و اگر روزي در رسانههاي ديگر هر از گاهي گراميداشت و بزرگداشتي به خود ميديدند، فضاي مجازي آنها را نه ميشناخت و نه اولويت ميداد، چنانكه عرصهاي براي فعاليت نداشتند. چنين غربتي كه موجب شده است متولدين دهههاي 70 به بعد در ايران از گنجينههاي فكري، هنري و فرهنگي خود بيگانه شوند، به مرور زمان در حال شدتگيري است. كساني عنوان شاخ مجازي را به خود گرفتهاند كه اغلب محتواهاي فاقد معني را بارگذاري كرده و مدتي بعد، از قبل توليدات خود به دنبال درآمدزايي رفته و حتي در ادامه به شكل قطرهچكاني محتوا به خورد مخاطب داده و نبض بازار را كنترل ميكنند. حجم مبادلات مالي اين افراد موجب شد كه در نهايت موضوع ماليات براي اينفلوئنسرهايي با تعداد بيش از 500 هزار نفر فالور مطرح شود اما اين موضوع هيچ تاثيري در تربيت فكري و فرهنگي نسل جوان حال حاضر ندارد و چيزي از غربت انديشمندان اين سرزمين نميكاهد. بيآنكه بخواهيم شبكههاي اجتماعي زندگي ما را دوپاره كرده و ما اغلب با دو هويت در حال زندگي هستيم. در زيست مجازي خود شايد روي واقعيترمان جلوه ميكند و در زيست فيزيكي هنجارهاي بيشتري را پذيرفتهايم. چنين شرايطي موجب شده تا محدوديتها و روند كنترل بر تربيت نسل جوان كاهش يابد. با غيرحضوري شدن مدارس و دانشگاهها در شرايط كرونايي اين موضوع به مراتب تشديد شد و امروز به مرحلهاي رسيدهايم كه والدين و مدرسه خود را عاجز در انتقال مفاهيم تربيتي به نسل جديد ميداند. در شرايطي واقع شدهايم كه كودكان و نوجوانان به خبرهاي فاقد صحت و محتوا، مدهاي فصلي و مقطعي، جملات انگيزشي فاقد كاربرد و تمركز در خصوصيات رفتاري و زندگي افراد ديگر گرايش پيدا كردهاند. بيآنكه بخواهيم به سمت و سويي ميرويم كه بسياري از حريمها در شبكههاي اجتماعي كنار گذاشته ميشود و هويتي معلق، پادرهوا و ناآشنا به داشتههاي خود شكل ميگيرد. اين گريه غريبانه با زدن دكمه فيلتر يا پاك كردن صورت مساله كه فضاي مجازي مخرب كيان خانواده است، نميايستد. ما بيش از آنكه گمان ببريم متاثر از رسانهها شدهايم. امروز مادران براي آرام كردن كودك خود از حربه بازي و رنگ و لعاب گوشي همراه استفاده ميكنند و اينجاست كه ضجه انديشه آغاز ميشود. در سرزميني كه خيل عظيم انديشمندان آن غيرقابل انكار است.
فعال رسانه