خوشبين نباش اما اميدوار باش
فاطمه باباخاني
همينطوركه حرف ميزنند بحث به آهوهاي يك جزيره ميرسد، ميگويد نكند اين آهوها را بگيرند و بفروشند؟ يكي به اعتراض ميگويد چقدر بدبيني! جواب ميدهد براي بدبيني هميشه دليلي هست، مگر فراموش كردهاي همين چند وقت پيش نخلهاي ايران را به كشورهاي حاشيه جنوبي خليجفارس فروختند و آنها پس فرستادند. ميگويم اينقدر به محيطزيست بدبين نباش. ميگويد دليلي براي خوشبيني نيست، در حال حاضر بايد به همهچيز بدبين بود. هندوانهها و كيويها را هم پس فرستادند. آنقدر فرصت نيست كه بگويم گرچه هزار دليل براي نااميدي هست، اما باز ميتوان به بارقههاي اميدي توسل جست كه در همين روزگار كه بدبيني به هر چيز فضيلتي شده است، به زندگي ما روشني ميدهند. در هر حوزهاي ميتوان اين نقطههاي روشن را ديد. در همين محيطزيست و حياتوحش آمار سرشماري پارك ملي گلستان در روزهاي اخير را در نظر بگيريد كه جمعيت حياتوحش آن با مديريت مهدي تيموري و به كار گرفتن همياران و مشاركت جامعه محلي به بيش از سه برابر رسيده، تا آشنا شدن با انجمني كه در حوزه سوگدرماني فعاليت ميكند، انجمني كه در تلاش است مادران و پدران سوگوار فرزندانشان را به هم متصل كرده تا آنها با به اشتراك گذاشتن اندوهشان بتوانند با اين مصيبت كنار بيايند، نگاه كنيد و ببينيد چطور دوستي كه در زندان است چطور دلش براي اين سرزمين ميتپد و خبرهاي مرتبط با طبيعت ايران را دنبال ميكند، باز در همين شبكههاي اجتماعي كه گاه مراجعه به آن نااميدمان ميكند، در ميان همه اتفاقهاي تلخ، چطور يك نفر با يك اكانت توييتر هر روز مبلغ قابل توجهي پول جمع كرده و با آن مصائب زندگي گروهي از مردم كه زندگيشان به بنبست خورده است را كاهش ميدهد، به جمعيتي نگاه كنيد كه با اينهمه فرازونشيب دست از كمك به حاشيهنشينان نكشيدهاند، در اطرافتان كسي هست كه كيفيت زندگي را بر كميت آن ترجيح داده و علاقهمندياش فراتر از رقمهاي حساب بانكي باشد. ميشود كه بدبين باشيم يا خوشبين، در هيچ كدام از اين دو فضيلتي نيست، چون بدبيني و خوشبيني امري غريزي است تا آنكه ما آن را آگاهانه انتخاب كرده باشيم. ميتوانيم نااميد باشيم و دست از تلاش برداريم، در مقابل در ميان آلودگي هوا، گراني، بحران مديريت منابع آبي و... ميشود اميدوار باشيم و بر پايه اين اميد براي بهتر شدن اين كشور و سرزمين گام برداريم.