• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5102 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۸ آذر

فرماندار شفت: از برخي متوليان امنيت شهر به شدت انتقاد دارم

ضرب‌ و شتم در روز روشن براي زهر چشم‌ گرفتن

بهاره شبانكارئيان

قطره‌هاي خون در بانك سپه شعبه مركزي اين شهرستان روي زميني به رنگ سفيد خودنمايي مي‌كند. اين قطره‌هاي خون مربوط به جراحات وارده بر يكي از كارمندان بانك به نام «مصطفي علوي» است. نزديك 39 سال سن دارد. يك هفته پيش در روز شنبه هنگامي كه ساعت كاري‌اش به اتمام رسيده بود و در حال حركت به سمت ماشينش بود، توسط دو، سه نفر مورد ضرب‌وشتم  قرار گرفت.

بيني‌اش را شكسته بودند براي همين در بيمارستان بستري و عمل شد. شنوايي‌اش دچار مشكل و كمرش به‌شدت دچار آسيب  شده است.
ابراهيم چراغي، فرماندار شهرستان شفت به «اعتماد» در خصوص جزييات اين خبر مي‌گويد: «چهار روز پيش، روز پنجشنبه در همين راستا نشستي با حضور «شعباني» فرمانده نيروي انتظامي برگزار شد. بنده اعلام كردم به‌شدت ازبرخي متوليان امنيت شهر انتقاد دارم. با وجودي كه در دوربين‌هاي موجود در بانك اين ضرب‌وشتم ثبت و ضبط شده است اما دستگاه انتظامي مي‌گويد كه چون نيروهاي مربوط به ما بر سر صحنه نبودند ما نمي‌توانيم اقدام به دستگيري اين عاملان ضرب و جرح كنيم. فرمانده نيروي انتظامي بيشتر از اينكه به اين حادثه كه موجب رعب و وحشت كارمندان ديگر بانك نيز شده است، بپردازد، نگران انتشار اين فيلم است. كارمندان ديگر بانك سپه از روز حادثه بسيار مي‌ترسند. اين عاملان همان‌طوركه در فيلم‌هاي ضبط‌شده توسط دوربين‌هاي بانك گرفته شده، ديدند او به بانك پناه مي‌برد اما آنها همچنان به دنبال او داخل بانك مي‌شوند و در داخل بانك اين كارمند را مورد ضرب و جرح قرار مي‌دهند. با وجود تمامي اين اتفاقات شعباني، فرمانده نيروي انتظامي شهرستان شفت معتقد است كه تا دستور مستقيم دادستان نباشد اقدامي عليه اين عاملان حادثه نخواهند كرد. بنده خودم با دادستان صحبت كردم و از او خواستار پيگيري اين حادثه شده‌ام. حتي اگر اختلافي از قبل مابين اينها بوده باشد، اين عمل به لحاظ قانوني قابل تامل است.»
به گفته فرماندار شهرستان شفت ميان «مصطفي علوي» و آقاي«م» اختلاف مالي وجود داشته است. اين در حالي است كه مصطفي علوي ادعا مي‌كند هيچ اختلافي از قبل بين ‌شان نبوده و عاملان اين ضرب و جرح را نمي‌شناسد.

روز حادثه چه گذشت؟
مصطفي علوي، شغل دومش پيمانكاري دام و طيور است. دو فرزند پسر دارد. 21 سال است كه كارمند بانك است و 22 سال در كار خريد و فروش دام و طيور در گيلان. صبح‌ها تا بعدازظهر در بانك سپه مشغول به كار است تا اينكه در روز 20 آذر دچار ضرب و جرحي شديد از سوي افراد ناشناس مي‌شود. او در شرح روز واقعه به «اعتماد» چنين مي‌گويد: «كارمند بانك سپه شفتم. راس ساعت دو و 35 دقيقه روز شنبه تا خواستم از بانك خارج شوم، آمدم از در بانك بيرون از خيابان رد بشوم چون آن طرف خيابان ماشينم را پارك كرده بودم، ديدم سه درب يك پژو پرشيا سفيد رنگ با شيشه‌هاي دودي باز شد و سه نفر از ماشين پياده شدند. دنبالم دويدند و من هم فرار كردم به سمت بانك. داخل بانك رفتم؛ پشت سرم آمدند و شروع كردند مرا كتك زدن. يك كارمند ديگر هم نشسته بود اما شوكه شده بود و نمي‌توانست جلو بيايد. فيلم‌هاي ضبط‌شده توسط دوربين‌هاي داخل بانك موجود است. اين را براي‌تان بگويم؛ يك نفر به عنوان آقاي« م» اينها را اجير كرده بود كه مرا كتك بزنند. من شغل دومم پيمانكار گوشت استان گيلان است. پخش گوشت دارم به اصفهان و شيراز و اراك و... خريدم نقدي است و فروشم نسيه. اين آدم- منظورم همين آقاي« م » است-  هميشه برايم دردسر ايجاد مي‌كرد. هر بار از هر طريقي مي‌خواهد مزاحم كارم شود. خودش قصاب است و كار گوشت و طيور انجام مي‌دهد. خدا مي‌داند كه حتي يك بار هم من به او فحش ندادم. اين آدم نه كه فقط براي من بلكه براي 10 نفر ديگر هم مزاحمت ايجاد كرده. اصلا يك آدم ياغي هست. هر كاري دلش بخواهد انجام مي‌دهد. هر كسي را كه دلش بخواهد، مي‌زند. مال مردم را مي‌خورد اصلا حالي‌اش هم نيست. به هر حال بگذريم، آمدند داخل بانك و مرا زدند. فيلم و مستنداتش همه وجود دارد. يكي از همكارانم در بانك بود اما او هم غافلگير شده بود و نمي‌توانست كاري كند. چاقو و پنجه بوكس داشتند. كسي نمي‌توانست با آنها درگير شود.»

آيا حكم جلب صادر شده است؟
علوي با ناراحتي آهي مي‌كشد و صحبت‌هايش را ادامه مي‌دهد: «بيمارستان قائم بستري بودم. بيني‌ام شكسته. استخوان كتفم آسيب ديده. شنوايي گوش سمت راستم دچار مشكل شده.»
او ادعا مي‌كند: «نه دهيار و نه قاضي براي دستگيري اينها كاري انجام نداده‌اند. حتي آنها به من پيغام هم مي‌دهند كه قاضي، دهيار هيچ كاري نمي‌تواند انجام بدهد. دنبال يك وكيل مي‌گردم قرآن را برايم قسم بخورد كه صادقانه كارم را دنبال كند تا بتوانم پرونده‌ام را پيگيري مي‌كنم.» 
با سوال در مورد اينكه شما و آقاي« م» مشكل قبلي داشتيد، پاسخ مي‌دهد و هر كلمه را براي تاكيد بر تاييد جوابش سه بار تكرار مي‌كند: «هيچ. هيچ. هيچ. اصلا. اصلا. اصلا. اين آقا فقط مشكلش اين هست كه چون كسي به او گوشت نمي‌هد اين كارها را مي‌كند. او مي‌خواست بداند دام‌هايي كه از شهرهاي مختلف برايم مي‌آيد از كجا و چگونه اين دام‌ها را وارد گيلان مي‌كنم. آن‌قدر اصفهاني‌ها و شيرازي‌هاي بدبخت را كه با زن و بچه به گيلان آمده بودند براي حساب و كتاب زد كه آنها بدون گرفتن حق‌شان به شهرشان برگشتند. پول‌شان را مثل آب خوردن خورد. من اول در انزلي مشغول به كار بودم و الان حدود 10 سال است كه در گيلان كار گوشت را انجام مي‌دهم. همان روز به دو نفر از بوكس‌كاران 50 ميليون تومان داده  بود تا  مرا بزنند.»
علوي و چند نفر از اهالي شهرستان شفت كه تمايلي براي انتشار اسامي‌شان ندارند به «اعتماد» ادعا مي‌كنند: « آقاي «م» به دليل داشتن ارتباط با يكي از مسوولان توانسته  پرونده را متوقف كند و سبب شده است اين پرونده هيچ حركتي نكند. با پيگيري‌هاي مجدد «اعتماد» در ساعت 2 بعدازظهر روز شنبه 27 آذرماه مشخص شد حكم جلب آقاي« م» به دليل پافشاري‌ها و پيگيري‌هاي فرماندار شهرستان شفت صادر شده است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون