نازنين
عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست وه كه با اين عمرهاي كوته بياعتبار
من كه يك امروز مهمان توام فردا چرا اينهمه غافل شدن از چون مني شيدا چرا
نازنينا ما به ناز تو جواني دادهايم شور فرهادم بپرسش سر به زير افكنده بود
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا اي لب شيرين جواب تلخ سربالا چرا
شهريار