همسايههاي «خانه وحشت»
نسرين ضميري
1- در دهه هفتاد ميلادي زني به نام كيتي جنوويس در شهر نيويورك نيمهشب هنگام برگشت به خانه مورد حمله يك فرد مهاجم قرار ميگيرد و با ضربات چاقو به قتل ميرسد. اين رويداد در يك مركز عمده جمعيت حادثه تازهاي نبود، آنچه اين رويداد را در مركز توجه قرار داد اين بود كه 38 نفر از همسايگان در اثر فريادهاي آن زن به پشت پنجرههاي خانه خود آمدند و به مدت 30 دقيقه اين صحنه را تماشا كردند. هيچكدام به ياري زن نيامدند، حتي كسي با پليس هم تماس نگرفت. آيا مردم شهرهاي بزرگ نسبت به پريشاني و گرفتاري ديگران «بياعتنا» هستند؟ آيا آنچنان به بلا و مصيبت خو گرفتهاند كه در مواجهه با درد و رنج ديگران «بيتفاوت» شدهاند؟ روانشناسان اجتماعي براي يافتن پاسخ اين پرسشها آزمايشاتي را طراحي كردند كه به نام «اثر تماشاگر» معروف شدند. علاقهمندان ميتوانند نتايج مفصل آزمايشات مورد اشاره را مطالعه كنند و دريابند چه چيزهايي سبب شد تا هيچكس واكنشي نشان ندهد.
2- شامگاه دوشنبه پانزدهم آذر ماموران كلانتري 112 ابوسعيد در جريان اجراي «طرح رعد» پليس پيشگيري تهران مطلع شدند متهم سابقهداري در خانهاش واقع در محدوده خيابان قزوين، لوازم سرقتي نگهداري ميكند و پس از ورود به خانه! با ماجرايي شبيه فيلمهاي ترسناك در ژانر وحشت مواجه ميشوند، تا جايي كه باورپذير نيست در دنياي واقعي رخ داده باشد.
بديهي است با پروندهاي پيچيده و چند لايه روبهرو هستيم كه ابعاد گوناگون دارد و بهطور حتم كارشناسان رسيدگي به آن تمام جوانب را در نظر خواهند داشت؛ لذا اين يادداشت بنا دارد از منظر روانشناسي اجتماعي به موضوع بپردازد.
3- خانهاي كه «خانه وحشت» لقب گرفته كلبهاي جنگلي نيست، خانهاي ويلايي در منطقهاي دورافتاده نيست، اين خانه آپارتماني 50 متري در يك مجتمع مسكوني در مركز كشور و مركز شهر تهران است كه حداكثر با يك ديوار بيست سانتي با ديگر آپارتمانها فاصله دارد. وقايع حداقل در يك بازه زماني دهساله رخ داده، در همين خانه. به گوشههايي از روايتهاي همسايگان توجه كنيد: «... 30 يا 40 روز قبل بود كه دختر جواني خودش را از پنجره آويزان كرد و از طريق ديوار همسايه خود را به خانه كناري رساند و متواري شد» و همسايه ديگري ميگويد: «... هميشه صداي درگيري و مشاجره سعيد با خواهرش و يك زن ديگر را ميشنيديم، چندين بار شكايت كرديم، اما هيچكس توجه نكرد.»
همچنين در ادامه تحقيقات مشخص شده طي دو ماه گذشته جسد دو دختر ديگر نيز در نزديكي خانه وحشت كشف شده و هويت هيچكدام شناسايي نشده. متهم، مجرم سابقهداري است كه علاوه بر جرايم ديگر، سال 93 نيز متهم به قتل بوده و محكوم به پرداخت ديه شده.
وقت آن رسيده كه به غير از مسوولان رسيدگي به پرونده، پژوهشگران علوم اجتماعي با بررسيهاي همهجانبه اين رويداد هم به افكار عمومي پاسخي قانعكننده بدهند و هم به كمك سياستگذاران و سياستمداران بيايند. بسيار سادهانگارانه خواهد بود اگر موضوع را تنها به اختلالات رواني يا مشكلات اقتصادي يا بيتفاوتي مردم ربط دهيم و آنگاه راهحلهاي سادهلوحانه ارايه كنيم. شايد حتي لازم باشد تيمي متشكل از روانشناسان اجتماعي، روانشناسان جنايي، جامعهشناسان، جرمشناسان، حقوقدانها، فعالين اجتماعي، روزنامهنگاران، پليس و حتي هنرمندان و بهخصوص مستندسازان تشكيل شده و گزارشي شبيه گزارش ملي سيلاب در سال 98 تهيه شود.
بهطور قطع متهم فردي است كه «اختلال شخصيت ضد اجتماعي» دارد و بهطور حتم قرباني آسيبهاي اجتماعي است، اما ريشهها، علل و شرايط زيادي لازم است تا چنين حادثهاي رقم بخورد. به خصوص دلايل بياطلاعي يا سكوت همسايگان و قربانيان وي در طول اين همه سال اهميت زيادي دارد.
سال 95 در جريان آتشسوزي ساختمان پلاسكو، مسوولان شهري اعلام نمودند كه بيش از 130 ساختمان ناايمن ديگر شبيه پلاسكو وجود دارد. حال اولين پرسش اين است كه چند «خانه وحشت» ديگر وجود دارد؟ هنوز افكار عمومي از قتل بابك خرمدين و ساير قربانيان آن جنايت هولناك جريحهدار است و پاسخ قانعكنندهاي دريافت ننموده. ديگر نميتوانيم چنين وقايعي را «زنگ خطر» بدانيم، بلكه اين «آژير قرمز» است كه به صدا درآمده.
4- شب سيزدهم اكتبر سال جاري ميلادي در قطار متروي ايالت فيلادلفياي امريكا يك زن مورد تجاوز قرار ميگيرد، مسافران نهتنها واكنشي نشان نميدهند، حتي از فعال نمودن زنگ خطر جهت توقف قطار هم خودداري ميكنند. خداوند آن روز را نياورد كه در سرزمين ما چنين فجايعي آنقدر قبح خود را از دست بدهند كه از چارديواري خانهها به فضاهاي عمومي شهر نقل مكان كنند.