هوا در قاهره براي سينيور كيروش پس است
ششلولبند در قفس!
اميد مافي
دستش را از جيبش بيرون آورده بود و مدام ناخنهايش را ميجويد.شايد اگر ششلولي داشت همانجا در ورزشگاه جاسم بن حمد به دوئل با كابويي كه در عالم توهم سيهروزي را برايش رقم زده بود تن ميداد.
كارد ميزدي خونش در نميآمد.او به عشق فوتبالهاي سرزمين فراعنه وعده بازگشت به قاهره با يك جام زرين را داده بود، اما وقتي در نيمه نهايي «فيفا عرب كاپ» از پس تونس بر نيامد و جز فندكي براي دود كردن سيگار چيز ديگري در جيبش يافت نشد، از سر استيصال حمله به قاضيالقضات ايراني را دستمايه قرار داد و براي فرار به جلو بارها به عليرضا فغاني تاخت و با هر سوت داور ايراني زمين را به آسمان دوخت.حتي وقتي فغاني با رجوع به VAR پنالتي گرفته شده به نفع تونس را برگرداند، نه تنها سينيور لبخند نزد، بلكه اين اقدام دادگر ميدان را گامي در جهت تضعيف روحيه شاگردانش قلمداد كرد.
تراژدي براي كارلوس كيروش به همين جا ختم نشد و او پس از آنكه در يك كنفرانس خبري همه منتقدان خود را از دم تيغ گذراند در نمايشي تحقيرآميز برابر قطر نيز دستمال سفيد را بالا برد تا جايي روي سكوي سوم هم نداشته باشد و دست در جيب براي هميشه نامش از قلب ساكنان آن سوي صحراي سينا پاك شود.
حالا ديگر كيروش در روزنامههاي صبح قاهره به سطري مغضوب و منفور بدل شده و مصريها او را متهم رديف اول اين شكستهاي مأيوسكننده قلمداد كردهاند.عجيبتر آنكه دستياران سينيور نيز به شدت از وي انتقاد كرده و تاكيد كردهاند كه او در دوحه تنها ساز خودش را زده و حتي براي يكبار از بازوانش مشورت نگرفته است.
حالا جنتلمن ۶۸ ساله اهل نامپولا دور از چشم عربهايي كه خواب قهرماني ميديدند اما با كابوس و شبح ناكامي مواجه شدند، نفس ميكشد و به اين ميانديشد فوتبال آنقدر سنگدل و قسيالقلب هست كه دستيار شماره يك سرالكس فرگوسن را در صف فراعنه قرار دهد و كاري كند كه سنگربان باستاني به سادگي از چشمها بيفتد. قصه پرغصه زمين خوردنهاي مردي كه معتقد بود بايد گندكاريهاي پيرامون تيم ملي مصر را جمع و يك تنه جهان اعراب را مسحور هنر خويش كند البته ريشه در گذشته دارد.او پيش از اينكه به قاهره قدم بگذارد و در فراسوي رود نيل عصاي خود را رو كند در بوگوتا نيز به راهبري ورشكسته بدل شد و هرگز نتوانست به مطالبات كلمبياييها جامه عمل بپوشاند.او كه ميخواست اخلاف اسكوبار فقيد را به امپراتور امريكاي لاتين مبدل كند در ميدان عمل با دلي تنگ و گرفته زانو زد تا در جلد يك كهنهسوار هميشه ناراضي به تمام جادهها مشكوك شود و فدراسيون فوتبال كلمبيا را به سخره بگيرد. اينك كيروش پس از مسافرتهاي طولاني به خاطراتش با يوزهاي آريايي دلخوش كرده. به مقهور كردن مراكش به ضرب محافظهكاري و نود دقيقه دفاع جانانه در جام جهاني روسيه و فريادهاي بلندش كنار نيمكت دوزخي در سنتپترزبورگ.
دامنه انتقادات از غريبه پرتغالي در قاهره آنقدر گسترده شده كه زاهي حواس وزير ميراث فرهنگي مصر به شدت از مرد پرتغالي انتقاد كرده و در مصاحبه تلويزيوني با «حضره المواطن» گفته: «كارلوس كيروش يك مربي عقبمانده است. در شرايط كنوني تيم ملي نياز به مربي داخلي دارد. كيروش مردي احمق است و نميتواند از توانايي بازيكنان بهترين استفاده را كند.وي افزوده: از الفاظي كه استفاده ميكنم عذرخواهي ميكنم، اما كيروش با همه سرجنگ دارد. او اينجا براي ارايه فوتبال آمده ولي حاشيههاي زيادي ايجاد ميكند.»
هوا در حوالي دانشگاه الازهر به شدت پس است و به نظر ميرسد سكانداري كه محمد صلاح توصيه ميكند برود دنبال زندگياش و دست از بيچاره كردن تيمها در قفسهاي تاكتيكياش بردارد بايد به خاطراتي چون تاجگذاري در سانتياگو برنابئو و تركتازي با ايران در مقطعي از زمان بينديشد و به جاي مربيگري، در گوشه خانه ويلايياش در ليسبون خاطرات يك عمر حضور در كارزارها و نشستن روي داغترين صندليها را قلمي كند. نفوس بد نميزنيم اما انگار داستان كيروش به آخر رسيده و پستچي بيآنكه سه بار در بزند نامه الوداع را به دست مردي كه دلش براي دستپخت آناپائولا بانوي صبورش تنگ شده، داده است.چه فرجامي و چه سرانجامي!