محمدحسين لطفالهي
در فاصله كوتاهي از آغاز هشتمين دور از گفتوگوها براي احياي برجام خبري از سوي سيانان منتشر شد كه توانست فضاي رسانهاي را كاملا تحتتاثير خود قرار دهد؛ عربستان به عنوان يكي از شركاي اصلي ايالات متحده در منطقه خاورميانه روند ساخت موشكهاي بالستيك در خاك خود را به كمك چين آغاز كرده و تلاش ميكند با افزايش توان خود در اين حوزه، در مقابل توان موشكي قابل توجه ايران حرفي براي گفتن داشته باشد. «اعتماد» در گفتوگو با سينا عضدي، پژوهشگر روابط بينالملل در شوراي آتلانتيك به بررسي اين موضوع پرداخته است. او معتقد است گذار عربستان به سوي ساخت موشكهاي بالستيك نشان ميدهد سياستهاي عدم اشاعه ايالات متحده در خاورميانه ناموفق بوده است و زنجيرهاي از عوامل مختلف و بههم پيوسته باعث شد تا اين سياست شكست بخورد. عضدي تاكيد دارد كه از نگاه او نميتوان ارتباط مستقيمي ميان اين گزارش و گفتوگوها در وين پيدا كرد اما انتشار گزارش ساخت كمك چين به عربستان براي ساخت موشكهاي بالستيك باعث شده مذاكرات احتمالي درباره برنامه موشكي ايران غيرممكن شود. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
آيا ساخت موشكهاي بالستيك از سوي عربستان سعودي براي ايالات متحده يك خط قرمز است؟ و چرا دولت ترامپ برخوردي جدي با آغاز روند ساخت اين موشكها در سال 2019 نداشت؟
ابتدا بايد بگويم همكاريهاي موشكي چين و عربستان مساله جديدي نيست. هر چند سيانان اخيرا گزارش ويژهاي پيرامون آن منتشر كرده اما گزارشهايي از سال 2014 به اين سو وجود دارد كه چين موشكهاي بالستيك DF3 به عربستان سعودي فروخته و به آنها كمك كرده تا برد مفيد اين موشكها را افزايش دهند. اينكه چرا دولت آقاي ترامپ اقدام خاصي عليه برنامه ساخت موشكهاي بالستيك عربستان سعودي صورت نداده به رابطه خاص دولت او با رياض بازميگردد. واشنگتن و رياض در دوره ترامپ روابط بسيار نزديكي داشتند و امريكا در آن زمان نزديك به 110 ميليارد دلار به عربستان اسلحه فروخت. از طرف ديگر اگر بخواهم مشخصا سوال اول شما را پاسخ دهم، از نظر من اينكه عربستان موشك بالستيك داشته باشد براي امريكا خط قرمز نيست. بعيد هم ميدانم تحريم يا تنبيه خاصي به دليل ساخت موشكهاي بالستيك عليه عربستان سعودي اعمال شود. با اين حال گذار عربستان به سوي ساخت موشكهاي بالستيك نشان ميدهد سياستهاي عدم اشاعه ايالات متحده در خاورميانه ناموفق بوده است.
چرا سياست عدم اشاعه امريكا در خاورميانه موفق نبود؟
زنجيرهاي از عوامل مختلف و بههم پيوسته باعث شد تا اين سياست شكست بخورد. در مورد ايران، اين كشور سالها مشمول تحريم بود. حتي بدون تحريم هم بسياري از كشورها حاضر نميشدند به ايران اسلحه بفروشند. در چنين شرايطي تهران نياز پيدا كرد تا با اتخاذ يك استراتژي دفاعي محكم براي خود امنيت ايجاد كند و بهترين گزينه براي ايران ساخت و توسعه موشكهاي بالستيك بود. اين اقدام ايران نوعي احساس نياز در عربستان ايجاد كرد و اين خواست در رياض به وجود آمد كه با خريد يا ساخت موشكهاي بالستيك زرادخانه موشكي خود را توسعه دهد. اسراييل نيز كه هم به موشكهاي بالستيك و هم به بمب هستهاي مجهز است. در واقع مساله اصلي كه باعث شكست سياست عدم اشاعه امريكا در خاورميانه شد همين احساس نياز بود. سياست امريكا خلأهايي در خاورميانه ايجاد كرد و كشورها براي پر كردن اين خلأها و برطرف كردن نيازهاي امنيتيشان به سمت و سويي حركت كردند كه عملا سياست عدم اشاعه امريكا را به شكست كشاند.
به نظر شما انتشار چنين خبري از سوي سيانان به نقل از منابع اطلاعاتي امريكا در اين مقطع زماني (در آستانه آغاز دور هشتم گفتوگوهاي احياي برجام) پيام بهخصوصي دارد؟
من فكر نميكنم انتشار اين گزارش ارتباط مستقيمي با گفتوگوهاي وين داشته باشد. سيانان كار خبري خود را انجام داده و گزارش خود را منتشر كرده است. اين موضوع لزوما به مذاكرات ايران براي احياي برجام ربط پيدا نميكند. من نميدانم چرا در اين زمان اين گزارش منتشر شده اما ارتباط آن با مذاكرات وين را بعيد ميدانم.
امريكا براي مدتي طولاني تلاش داشت تا گفتوگوهاي هستهاي به گفتوگوهايي در مورد مسائل گستردهتر از جمله مسائل موشكي و منطقهاي تبديل شود. حتي اگر بپذيريم از نظر زماني انگيزه خاصي براي انتشار اين خبر وجود نداشت آيا اين خبر روي مذاكرات كنوني تاثيرگذار نخواهد بود؟
به نظر من انتشار گزارش ساخت كمك چين به عربستان براي ساخت موشكهاي بالستيك باعث شد مذاكرات احتمالي درباره برنامه موشكي ايران غيرممكن شود. اگر عربستان زرادخانه موشكي مجهز و پيشرفته داشته باشد، طبيعي است كه ايران هيچ محدوديتي عليه برنامه موشكي خود را نپذيرد. طبيعيترين خواست ايران در چنين شرايطي گفتوگوي همزمان بر سر محدود كردن برنامه موشكي عربستان خواهد بود و حتي اگر به فرض محال اين مساله هم مورد پذيرش قرار گيرد، مساله اسراييل در ميان خواهد بود كه ايران مسلما خواهد پرسيد خوب تكليف آنها و برنامه موشكيشان چه ميشود؟
فكر ميكنيد چرا عربستان، چين را براي اين همكاري انتخاب كرده است؟ آيا گزينه ديگري براي رياض وجود نداشت؟
چين عموما براي كشورهايي كه غيردموكراتيك محسوب ميشوند، بهترين گزينه به حساب ميآيد؛ به اين دليل كه پكن برخلاف كشورهاي غربي، همكاريهاي بينالمللي خود را به سياست داخلي كشورها منوط نميكند. آنها با هر كسي كه آماده باشد تجارتي پرسود با چين را آغاز كند، همكاري خواهند كرد. مزيت ديگر چينيها نسبت به شركتهاي غربي اين است كه آنها مشكلي با انتقال تكنولوژي ندارند. عموم شركتهاي غربي در مساله انتقال تكنولوژي بسيار سختگير هستند اما در مورد شركتهاي چيني اينچنين نيست و آنها زماني كه پاي سود و منافعشان در ميان باشد حاضرند با هر كسي تجارت كنند.
ايران، چين را دوست راهبردي خود ميداند و اين دوست راهبردي گامي مهم در راستاي تقويت توان نظامي يكي از اصليترين رقباي منطقهاي ايران برداشته. اين مساله روابط تهران و پكن را تحتتاثير قرار نميدهد؟
من فكر نميكنم تغييري در روابط ايران و چين به وجود بيايد زيرا تهران اساسا انتخاب ديگري ندارد.
تا امروز مقامهاي ايراني واكنشي به گزارش سيانان نشان ندادهاند. از سوي ديگر، اين موضوع را كه برخي ميگويند چين شريك استراتژيك ايران است صحيح نميدانم. چين طي ساليان متمادي نشان داده هرجا كه پاي منافع خودش در ميان بوده، منافع ايران را قرباني منافع خودش كرده يا به اصطلاح منافع ايران را زير اتوبوس انداخته است. در دهه 90 ميلادي چين قرارداد همكاري هستهاي با ايران به امضا رساند و بعدتر زماني كه با اعتراض امريكا مواجه شد با واشنگتن تفاهم كرد كه ايالات متحده جنگندههاي اف -16 را به تايوان تحويل ندهد و چينيها هم در مقابل به تعهدات خود در قبال ايران عمل نكردند. در دهه 80 ميلادي و زمان جنگ ايران و عراق، از يكسو به ايران اسلحه ميفروختند و از سوي ديگر تجارت اسلحهشان با دشمنان ايران بهراه بود. اساسا اين رويكرد چين است كه آنها با همه معامله ميكنند. آنها حرفهاي بسيار قشنگي درباره دوستي ايران و چين مطرح ميكنند اما در عمل آنچه برايشان ملاك عمل است، صرفا منافع چين است و زماني كه احتياج جدي به حمايت آنها وجود داشت اين حمايت دريغ شد. ما در مساله هستهاي زماني كه پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارجاع داده شد، ديديم كه آنها به قطعنامهها راي مثبت دادند.
در سالهايي به گواهي كارشناسان سياست خارجي چين با تغييراتي همراه بود و آنها با خروج از پوسته محافظهكاري در برخي موارد به مقابله بهمثل با امريكا ميپردازند، آيا اين موضوع باعث نميشود بگوييم شرايط نسبت به گذشته تغيير كرده و چين ميخواهد روابط بهتري نسبت به قبل با تهران داشته باشد؟
اين مساله درست است. در اين موضوع شكي وجود ندارد اما واقعيت اين است كه ايران براي چين يك برگ بازي در رقابت با امريكا بوده. يعني تا زماني آنها براي ايران سرمايهگذاري خواهند كرد كه منافعشان و روابطشان با ايالات متحده به خطر نيفتد. اگر چين واقعا براي ايران يك شريك استراتژيك بود خيلي بيشتر از نظر سياسي، نظامي و اقتصادي بايد از تهران حمايت ميكرد اما چنين حمايتي ديده نميشود. چين به اين دليل كه ميخواهد در خاورميانه نفوذ داشته باشد و همچنين به دليل نيازي كه آنها به منابع انرژي ايران دارند، صحبتهاي مثبت مطرح ميكنند و تا مقداري هم از ايران حمايت ميكنند، اما اين حمايت تا زماني برقرار خواهد بود كه در تضاد با منافع چين در رابطه با امريكا نباشد.
اما بسياري از ناظران اذعان دارند كه براي مثال در موضوع مذاكرات هستهاي در مقايسه با سال 2015 سياست چين تغيير كرده است.
اجازه بدهيد ابتدا سياست كلي و هدف چين در اين مذاكرات را توضيح دهم. چين به دلايل زيادي با امريكا موافق است كه ايران نبايد سلاح هستهاي داشته باشد. چين در عين حال، نميخواهد منطقه خاورميانه پرتنش باشد يا جنگي در اين منطقه در گيرد. تنش و درگيري دسترسي چين به منابع انرژي منطقه را به خطر مياندازد. پكن ترجيح ميدهد از يكسو امريكا را از خاورميانه خارج كند و از سوي ديگر با برقراري ارتباط نزديك با كشورهاي اين منطقه از جمله ايران، عربستان و امارات متحده عربي نفوذ خود را گسترش دهد. از طرف ديگر بايد درنظر داشته باشيم زماني كه روابط ايران و امريكا بهبود يابد و احتمالا ترجيح تهران اين خواهد بود كه از تكنولوژي غربي بهره گيرد يا پروژههايش را به شركتهاي معتبر غربي بسپارد. بنابراين چين نيز ترجيح ميدهد هيچوقت رابطه ايران و غرب كاملا خوب نشود. خروج ايران از اين تنهايي فعلي باعث خواهد شد چين تنها انتخاب ايران نباشد. مينيموم خواسته چين اين است كه جنگ و تنش در خاورميانه وجود نداشته باشد و ماكزيموم خواسته آنها اين است كه تهران نتواند به تنش با غرب كاملا پايان دهد.
تداوم اين شرايط به ضرر ايران نيست؟
در اين شرايط كنوني كه ايران انتخاب ديگري جز پكن و مسكو پيش روي خود نداشته باشد و مجبور باشد براي دريافت حمايت به سراغ آنها برود، كاملا به ضرر ايران است. بگذاريد يك مثال ساده بزنم؛ اگر ايران ميتوانست آزادانه و با قيمت واقعي نفت خود را در بازار بفروشد حاضر نميشد نفت خود را با قيمت ارزانتر دراختيار چين قرار دهد. اما به هر حال ايران در شرايط فعلي به حمايت مسكو و پكن در شوراي امنيت نياز جدي دارد و البته آنها هم تا زماني كه منافعشان ايجاب كند از ايران در شوراي امنيت سازمان ملل حمايت خواهند كرد اما به عقيده من نبايد گذشته را از ياد برد. در دورههاي پيش كه شوراي امنيت چندين قطعنامه عليه ايران صادر كرد، چين به تمام اين قطعنامهها راي مثبت داد و تنها كار آنها اين بود كه زبان قطعنامه را تعديل كنند. آنها تنها ميخواستند اطمينان حاصل كنند كه جنگي در خاورميانه در نميگيرد و باقي موارد با ايالات متحده همسو عمل كردند.
به نظر شما براي خروج از اين وضعيت چه ميتوان كرد؟
ايران بايد گزينه جايگزين داشته باشد. تجربه برجام و تجربه توافق 2004 با سه كشور اروپايي (توافق پاريس) كه طي آن اروپاييها متعهد شدند با ايران همكاريهاي تجاري داشته باشند و در ادامه با فشار ايالات متحده از عمل به تعهدات خود سر باز زدند، نشان داد كه قدرتهاي اروپايي توانايي ايستادن جلوي امريكا را ندارند. آنها زماني كه ايالات متحده نخواهد، نميتوانند روابط تجاري عادي با ايران داشته باشند. اين يعني تداوم تنش با امريكا باعث ميشود ايران گزينهاي به نام همكاري با غرب نداشته باشد. حالا بايد ببينيم ريشه اين تنش چيست و چگونه ميتوان اين تنش را كاهش داد. در حال حاضر، نام ايران در واشنگتن مانند ماده راديو اكتيو است. يعني زماني كه نام ايران ميآيد، همه سياستمداران ميخواهند از آن دور باشند. علت اصلي اين مساله هم اظهاراتي است كه عليه اسراييل مطرح ميشود. من اصلا منظورم اين نيست كه ايران بيايد رابطه خود را با اسراييل به كلي تغيير دهد يا حتي اسراييل را به رسميت بشناسد. اصلا چنين منظوري ندارم. اما اين يك واقعيت است كه اظهارات مقامهاي ايراني عليه اسراييل اينجا در واشنگتن به پيراهن عثمان تبديل ميشود و آنها با مانور دادن روي اين اظهارات، تحريم و فشار عليه ايران را توجيه ميكنند. شما ببينيد در كنگره امريكا بهرغم اختلافات بيشماري كه در موضوعات مختلف وجود دارد، آنچه همه بر سر آن اتفاقنظر دارند تحريم ايران و فشار عليه ايران است. راهحل اين است كه از حجم اظهارات عليه اسراييل كاسته شود. آرمان فلسطين مهم است ولي حركت به سوي اين آرمان بايد به نحوي باشد كه منافع ايران به خطر نيفتد.
چرا زماني كه اسراييل علنا ايران را تهديد به حمله نظامي ميكند حساسيت غرب برانگيخته نميشود؟
بايد واقعيت را كه نفوذ گسترده اسراييل در ميان افكار عمومي و سياستمداران غرب به ويژه امريكا است درنظر گرفت.
از نظر من اينكه عربستان موشك بالستيك داشته باشد براي امريكا خط قرمز نيست. بعيد هم ميدانم تحريم يا تنبيه خاصي به دليل ساخت موشكهاي بالستيك عليه عربستان سعودي اعمال شود.
گذار عربستان به سوي ساخت موشكهاي بالستيك نشان ميدهد سياستهاي عدم اشاعه ايالات متحده در خاورميانه ناموفق بوده است.
فكر نميكنم انتشار اين گزارش ارتباط مستقيمي با گفتوگوهاي وين داشته باشد. سيانان كار خبري خود را انجام داده و گزارش خود را منتشر كرده است. اين موضوع لزوما به مذاكرات ايران براي احياي برجام ربط پيدا نميكند.
انتشار گزارش ساخت كمك چين به عربستان براي ساخت موشكهاي بالستيك باعث شد مذاكرات احتمالي درباره برنامه موشكي ايران غيرممكن شود.