• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5110 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۷ دي

خاطرات سفر و حضر (126)

اسماعيل كهرم

ديدي آن قهقهه كبك خرامان حافظ/ كه از سرپنجه شاهين قضا غافل بود... بنده اين شعر را براي دانشجويان غافلي مي‌خوانم كه تمام ترم را به غفلت مي‌گذرانند و خوشبختانه در سيستم آموزش و پرورش جهان براي رفتارهاي غيرمتعارف دانشجويان پيش‌بيني و چاره‌انديشي شده است. ساطور امتحان، حساب‌ها را پاك مي‌كند. كبك خندان همان دانشجوي بي‌فكري بود كه به فكر شاهين تيزچنگال قضا نبود.
در زندگي روزمره نيز ما كمتر به فكر شاهين پرقدرت قضا و غدر نيستيم تا سربزنگاه كه بايد امتحان پس بدهيم. شركت در فلان امتحان، يك مصاحبه و يا يك آزمايش مانند امتحان فني اتومبيل و يا امتحان رانندگي و خلباني مربي به من گفت 45 دقيقه خوب بپر، همين! براي امتحان فني اتومبيل رفتم؛ اتومبيلم رد شد. دود آبي مي‌داد. نزد مكانيكي كه 32 سال او را مي‌شناختم بردم. به من حاج عمو مي‌گفت! فردا ماشين را گرفتم 7 تومن خرج شد. باز هم براي امتحان بردم شاخص روغن را داخل كارتر كرد يك قطره روغن نداشت. ماشين را به طرف آقا ميلاد بردم. ماشين را روي چاله زد و پيچ كارتر را باز كرد و داخل ظرفي ريخت كه تا نيمه پر از روغن بود. آن را به من نشان داد! رويم نشد به او چيزي بگويم. او رفاقت را زير پا گذاشت، ‌من هم بايد همين كار را مي‌كردم؟ يكي، دو روز بعد او را ديدم؛ در گوش او گفتم اگر ياتاقان سوزانده بودم چه؟ و بعد به او گفتم از شما توقع نداشتم عموجان. رنگش ارغواني شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون