برداشتي از «تمدن زخم» جديدترين نمايشگاه سميرا محمدقُلي در خانه هنرمندان ايران
جراحت نشانهها
با گردش حول دشنهها
پرويز براتي
در روزهاي آغازين دي 1400 گالري بهارِ خانه هنرمندان ايران ميزبان نمايشگاه حجم و چيدمان سميرا محمدقلي با عنوان «تمدن زخم» بود. آنچه از رهگذر مرور آثار اين نمايشگاه عايد سوژهاي شبح گرد ميشود، تقلاي هنرمندي جوان در گسترش رسانه و امكانات بياني جديد است؛ هنرمندي كه فعاليت هنرياش در مفهومي جدا از كنش انبوهسازي صورتبندي ميشود. اين دومين نمايشگاه انفرادي سميرا محمدقلي شامل چيدماني از نوارهاي كاغذي با يادداشتهاي پراكنده و جملات روانشناختي بر رويشان و چاقوهاي آويخته در وسط گالري بود. دوازده چاقو نيز گرداگرد گالري روي پايههايي تعبيه شده و روي آنها كلماتي چون عشق، خانواده، مادر، پدر، والدين، سنتها و... نقش بسته بود. اينها كلماتي هستند حاوي لطيفترين مفاهيم و معاني انساني؛ ولي از قرار معلوم زخمي هم ميزنند. پشت هر كدام از چيدمانهاي چاقو نيز آيينهاي تعبيه شده بود، همچنانكه در وسط گالري در كنار چاقوهاي آويخته، آيينههايي نيز در فضا معلق شده بود. محمدقلي، چاقو را به مثابه دمدستيترين شيئي كه آسيب ميزند انتخاب كرده بود و آيينه را نيز به منزله انعكاسي از خود ما.چاقوهاي محمدقلي برخلاف اُبژههاي هنري رايج اين سالها كه وجهي تزييني و دكوراتيو و البته پرفروش دارند و با نقوش ايراني و سنتي نيز بزك شدهاند، عاري از نقش و نگارند و از همين رو ميتوان گفت در چاقوهايي كه اين هنرمند به نمايش گذاشته، شاهد پيشي گرفتن ايده از فرم هستيم.مخاطب با گردشي در نمايشگاه، غرق در نسيم ملايم چاقوها ميشود كه اندكي جابهجايي هوا، آنها را به اين سو و آن سو هم ميبرد و حركتي آونگي را بين گذشته و امروز برقرار ميكند. اما حاصل اين گردش حول دشنهها و تيغها، جراحت نشانههاست! هنر سميرا محمدقلي از تجربه آسيبزاي زيستن در اجتماعي تاثير ميگيرد كه او را گرفتار روان زخمي ديرپا كرده است. اجبار به تكرار عناصر آسيبزا در قالب تصاويري كه با برداشتي شاعرانه، فاجعه تجربه شده را روايت ميكنند؛ هم مواجهه فردي محمدقلي را با آسيبها بر ملأ ميسازد و هم صحنهاي كه جامعه بحرانزده را بار ديگر در برابر اشباح تاريك تاريخ قرار ميدهد و تاريخي كه جراحت دشنهها آن را پر كرده است از قطعات اجساد و بدنهايي كه به شكلي دهشتناك مثله شدهاند. او خود در بيانيهاش بر نمايشگاه مينويسد: «يا زخم خوردهايم يا زخم زدهايم يا هر دو، به حكايتهايي متفاوت با دلايل تكراري در طول تاريخ بودنمان. براي آن، بهواسطه داشتههايي كه سرسختانه بر آنها باور داريم و گاه حتي كمترين كوتاهي، ناخشنودي و ناخوشايند بودني كه شكلي از تفاوتي را، يا شايد حقيقتي انكارناپذير را دربر داشته باشد، بودني و حضوري ديگر را به ضرب زخمهاي خودمان از دل، از جان، از اميد، از بودن از پا مياندازيم.»به اين ترتيب، مخاطبان آثار محمدقلي در چنان وضعيت اجتماعي ويژهاي با اين تصاوير روبهرو ميشوند كه ميتوان «تمدن جراحت» ناميدش؛ جراحتي كه به روان زخم تنيده در تاروپود جامعه ايراني اشاره دارد؛ اما واكنش جامعه سكوت، سركوب و انكار اين جراحت است.محمدقلي زخمهاي متعددي را روايت ميكند كه بهمثابه زخمي آنترو پولوژيك ناشي از برخورد سنت و مدرنيته در جامعه ايراني هستند و از دل آن جامعه امروز ما متولد شده است؛ جامعهاي ناگزير زخمي و مجروح.آثار محمدقلي به لحاظ محتواي زخم در دل تاريخ و به لحاظ زباني، شكاف بين «امر ديدني» و هرمتيك* امر ذهني هستند كه از طريق شاعرانهسازي زخمهاي انساني، از آنها دهشتزدايي ميكنند و به جاي بيان رو راستِ رنج انساني، ميكوشند آن را به امري استعلايي، شاعرانه و زيبا شناختي بدل سازند.در برخي آثار اين نمايشگاه شاهد گرايش نئوپاپ هنرمند هستيم؛ خاصه آنجا كه چاقوهاي پلاستيكي يا ميوهبُري را در كنار ساطورها و چاقوهاي ترسناك، در چيدمان وسط گالري قرار ميدهد. بدينترتيب يك فضاي تصويري نئوپاپ و گاه طنزآميز در آثار محمدقلي شكل ميگيرد.نمايشگاه محمدقلي، گزنده است و پرسشگر. آميخته با گريهاي بلند و دردي شديد، همراه با سوز و ناله كه بر اثر خراش يا بريدگي منجر به خونريزي ايجاد ميشود. پروژه فكري او، گونهاي تاباندن نور بر تاريكي است. جورجو آگامبن زماني در پاسخ به پرسشي درباره كيستي انسان معاصر؛ «معاصر را كسي دانسته بود كه شعاع تاريكي برآمده از زمانه خويش را تمام رخ ميبيند.» معيار معاصر بودن يك فرد، شجاعت خيره شدن به چشم وحشي تاريخ و توان خيره شدن به زمانه و ديدن تاريكيهاست. انسان معاصر، آگاهي از وجودِ ظلمت ميدهد و اين آگاهي است كه به كار او كيفيت معاصر بودن ميبخشد.
٭هفت قانون هرمس براي تسلط بر انرژي دروني