بازخواني بيانيه «جبهه اصلاحات ايران» در گفتوگوي «اعتماد» با محمدجواد حقشناس
احياي تحزب
براي انتخابات حداكثري
آقاي حقشناس! بيانيه جديد جبهه اصلاحات را كه در نقد عملكرد شوراي نگهبان، پيرو انتشار نامه ردصلاحيت علي لاريجاني منتشر شد تا چه ميزان تاثيرگذار ميدانيد؟
اينكه بعد از مدتي در جبهه اصلاحات، يك بيانيه صادر شده، جاي خوشحالي دارد. يكي از نقدهاي ما به جبهه همين كمكاري و عدم تحرك بود و اينكه در متن و صحنه سياست غايب است و در مواقعي كه بايد حضور داشته باشد، كمتر فعال بوده است. اما اميدوارم به يك بيانيه بسنده نشود. درمورد محتواي بيانيه هم بايد بگويم كه قطعا مواضعي كه اينجا اشاره شده درمجموع مواضعي دقيق است.
باتوجه به انتقادهايي كه جريانهاي سياسي به عملكرد شوراي نگهبان در بحث نظارت استصوابي دارند و در همين بيانيه اخير هم ميخوانيم، به نظر شما اين نوع نظارت شوراي نگهبان تا چه ميزان «نهاد انتخابات را تحتالشاع قرار داده» و منجر به «خروج انتخابات از مدار حقيقي و قانوني» شده است؟
يكي از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي بحث انتخابات بود اما در خلال 40 سال گذشته متاسفانه شاهد تغيير مفهوم و جايگاه انتخابات به معني حق انتخاب مردم هستيم. خصوصا به نظر ميرسد پس از رحلت امام شاهد تغييراتي جدي در رويكرد نهاد ناظر هستيم كه متاسفانه باعث شد شوراي نگهبان از جايگاه نظارتي خود فاصله گرفته و به دخالت در امر انتخابات برسد و عملا با قرائتي كه از جايگاه خود با عنوان نظارت استصوابي دارد، مفهوم انتخاب و آزادي انتخاب مردم را با چالش جدي روبهرو كرده است، بهويژه در دو انتخابات اخير، هم در انتخابات مجلس يازدهم و هم در انتخابات رياستجمهوري سيزدهم و به تبع آن در انتخابات شوراهاي ششم كه همزمان با انتخابات رياستجمهوري برگزار شد، عملا شاهد قدرت انتخاب و آزادي و بستيد مردم براي انتخاب نيروهاي موردنظرشان نبوديم و اين باعث شده كه براي اولينبار با پديده بزرگ آراي باطله روبهرو باشيم. ما در انتخابات رياستجمهوري اخير شاهد بوديم كه آراي باطله بعد از نفر اول، جايگاه منتخب مقام دوم را به خود اختصاص داد. همچنين براي اولينبار شاهد بوديم كه ميزان مشاركت در انتخابات رياستجمهوري به كمتر از 50% رسيد اما درباره اين دو شاخص كمتر توضيح داده شد و توسط نهاد نظارتي، مجريان و كساني كه مسير انتخابات كشور را به اين سمت رساندند، توضيحي درباره بروز اين موارد ندادند. همين موضوع نيز نگرانيها را بيشتر ميكند و عملا ميتوان گفت در موقعيتي كه مردم بايد احساس مشاركت و دلبستگي كنند و به نوعي در تصميمسازيها جايگاه خود را محفوظ بدانند، ميبينيم كه چنين حسي وجود ندارد و همين وضع در انتخابات مجلس اخير نيز باعث شد كه روزبهروز شاهد كاهش و تنزل جايگاه رفيع قوه مقننه نزد افكار عمومي باشيم. بنيانگذار جمهوري اسلامي اين جمله مشهور را دارد كه «مجلس در راس امور است» و انتظار نيز همين است و قانون اساسي نيز همين رويكرد را دارد ولي عملا ميبينيم كه چنين مجلسي نميتواند در راي امور باشد. در حقيقت حتي تركيبي از 3 قوه هم امكان اين را ندارند كه در راس امور باشند. بايد توجه داشته باشيم كه عدم اعتماد، آسيبي جدي به نظام تصميمسازي و كليت نظام جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد و اگر براي آن چارهاي انديشيده نشود، قطعا آثار تخريبي بسيار جدي خواهد بود.
باتوجه به اين تاكيدي كه بر نقش شوراي نگهبان در جلب مشاركت داريد، رويگرداني شهروندان از صندوق راي و تشديد اين رويگرداني باتوجه به تداوم رويه نظارتي مبتني بر استصواب از سوي شوراي نگهبان، نهايتا اعتماد عمومي را به چه سمت و سويي هدايت ميكند؟
اگر ما به جايگاه قانوني انتخابات برنگرديم روندي كه آغاز شده، روندي بسيار نگرانكننده خواهد بود و عملا كشور سطح اتكاي خود را رفتهرفته از دست ميدهد و براي اينكه بماند، مجبور است مسير ديگري را طي كند و به سمت استبدادي غيرقابل بازگشت و نيز به سمت وابستگي برود تا خودش را نگه دارد. اين دو ويژگي و دو رويكرد قطعا مورد انتظار نيست و بايد زودتر -تا دير نشده- مسوولان و تصميمسازان ساز و كار مناسب را براي افزايش حضور حداكثري مردم و مشاركت آنها فراهم كنند. انتخابات به شكل تودهاي نشان از تصميمي درست نخواهد بود. ما بايد به سمت شكلگيري و قدرت دادن به جايگاه احزاب حركت كنيم و جايگاه احزاب را در نظام انتخاباتي به رسميت بشناسيم. بايد به احزاب واقعي و قدرتمند اجازه نشر و نمو و فعاليت بدهيم و فرصت را براي مردم فراهم كنيم تا از اين مسير نيروهاي پرورشيافته و
با استعداد را شناسايي كنند و درون همين احزاب، آرام آرام و از مسيرهاي انتخابي معرفي شوند تا كشور آرامآرام به سمت ثبات و آرامش و سلامت حركت كند.
فكر ميكنيد شوراي نگهبان نسبت به اين انتقادها ازجمله همين بيانيه جبهه اصلاحات چه واكنشي ميدهد؟ آيا اساسا اين بيانيههاي تحليلي و انتقادي تاثيري در عملكرد شوراي نگهبان خواهد داشت؟
اين بيانيه حداقل كاري بود كه ميشد انجام داد. به نظر من بايد جديتر قدم برداشته شود. به نظرم يكي از راهكارهاي جدي تقويت احزابي است كه در درون جبهههاي سياسي وجود دارند. بايد سازوكار نظام حزبي درون احزاب پا بگيرد. اما متاسفانه شاهد رويكردي ضدتحزبي هستيم. ما شاهد حضور افرادي هستيم كه حق راي دارند ولي حضور حزبي ندارند. اين وضعيت با نگاه اصلاحطلبي مغايرت جدي دارد. به نظر من جبهه اصلاحات براي اينكه در اين حوزهها اثرگذار باشد، بايد به سمت تقويت مجموعه احزاب اصلاحطلب گام بردارد و تلاش كند بيش از 30 حزب اصلاحطلبي را كه هماكنون زير چتر جبهه فعال هستند، به سمت ادغام، تقويت و تشكيل احزاب استاندارد سوق دهد. اگر بتوانيم به جاي 200 حزب ثبت شده و داراي پروانه، به سمتي برويم كه 4 يا 5 حزب از ادغام همه احزاب پا بگيرند و در عين حال نظام انتخاباتي به سمت تعيين تكليف جايگاه احزاب و نسبت آنها با قدرت و انتخابات برود اينجاست كه عملا گام اساسي برداشته خواهد شد. اينجاست كه خود احزاب ميتوانند براي انتخاب بهترينها تلاش كنند و عملا هزينهاي را كه قبلا شوراي نگهبان با ردصلاحيت ميداد، ديگر واقع نميشود و شوراي نگهبان به جايگاه قانوني خود برميگردد. بايد اين فرصت به احزاب داده شود كه نيروهاي شايسته كشور را شناسايي و تربيت كنند و در فضاي رقابتي جدي زمينه انتخاباتي حداكثري فراهم شود و مجالس آينده كليه آحاد مردم و كليه تفكرات و جريانهاي فعال در كشور را نمايندگي كند.