مرگ شاردن
مرتضي ميرحسيني
ميدانيم كه شناخت تاريخ كشورمان، فقط با اتكا به مورخان خودمان ممكن نيست و براي رسيدن به تصوير روشنتر و واقعيتر از گذشته، به روايتهاي ديگران هم نياز داريم. يكي از اين «ديگران»، جواهرساز و جهانگرد فرانسوي، ژان شاردن است كه در عصر صفوي، در سالهاي سلطنت شاه عباس دوم به ايران آمد و گويا حدود شش يا هفت سال در خاك ما مقيم شد. بعدها دوباره به اينجا برگشت و باز چندسالي در ايران زندگي كرد. سفرنامهاي هم نوشت. سفرنامهاش به زبان فرانسوي است و سالها قبل از ترجمه به فارسي، به انگليسي و آلماني ترجمه شد.
اطلاعات بسيار جالبي از ايران عصر صفوي در خود دارد و از زندگي مردم ما در آن روزگار ميگويد. شاردن به تفصيل از چيزهايي مثل جشنها و مناسبتها و عادات و اخلاقيات ما نوشت كه راويان ايراني جز به اشاره و گذرا دربارهشان نمينوشتند. نمينوشتند نه فقط چون درباري و سياسينويس بودند، چون آن چيزها را عادي و طبيعي ميدانستند و ضرورتي براي ثبتشان نميديدند. اما شاردن خارجي بود و زندگي عادي مردم ما برايش جذابيت داشت. پيش پا افتادهترين چيزها، مثل شيوه سلام و احوالپرسي گرفته تا مسائل مهمتري همچون پوشش مردان و زنان را جالب ميديد و ديدههايش را مينوشت. به زبانهاي فارسي و تركي مسلط بود و چشمان تيزبيني براي ديدن عاديترين چيزها داشت.
كتاب قطورش «سياحتنامه شاردن» -كه در ترجمه فارسي كتابي 10 جلدي است - نه فقط سياست كه فرهنگ و زندگي ايران آن روزگار را روايت ميكند و از اينرو بسياري شاردن را يكي از پايهگذاران رشته ايرانشناسي در غرب ميدانند. خودش ميگفت هرچند قضاوت درباره مزاياي كتابم با خواننده است، اما اين كتاب از حيث دقت در ثبت واقعيتها و درستي اطلاعاتي كه عرضه ميكند، بهترين كتابي است كه كسي تا به امروز نوشته است. «نظر به علاقه مفرطي كه به شناختن كامل ايران داشتم و به انتشار مجموعه مفصلي متضمن توصيف و تعريف بدايع اين سرزمين مصمم بود، تمام اين مدت مديد (اقامت) را به حد امكان با پشتكار تمام به آموختن زبان كشور صرف كردم، تا بدين طريق، شرايط تشريح و تفصيل آداب و عادات مردم ايران برايم ممكن شود. همچنين در مدت اقامت خود در پايتخت ايران، به دربار رفتوآمد داشتم و همنشين بزرگان و دانشمندان اين كشور بودم و از اين طريق توانستم با دقت و حساسيت بسيار، همه خصوصيات اين كشور را چنانكه بايد و شايد و به حد ارضاي حس كنجكاوي اروپاييان مطالعه و مشاهده كنم، زيرا اين كشور بزرگ به راستي كه دنياي ديگري است و از هر حيث، چه پهناي فلكآساي ممالك محروسهاش، چه تنوع آداب و اخلاق و شيوه زندگاني مردم آن، لايق توجه و تحقيق است.
خلاصه اينكه در كوشش براي شناخت ايران چنان دقتي به خرج دادم و چنان زحمتي كشيدم كه اكنون ميتوان بياغراق مدعي باشم كه مثلا اصفهان را بهتر از لندن ميشناسم و هرچند بيشتر از بيست سال در لندن زندگي كردهام، فارسي را به خوبي انگليسي و فرانسوي صحبت ميكنم.» ژان شاردن پاييز 1643 در پاريس، در خانوادهاي ثروتمند كه بيشترشان جواهرساز و تاجر بودند، متولد شد. او حدود 70 سال عمر كرد و سال 1713 در چنين روزي، جايي در غرب لندن از دنيا رفت.