ننگ بضاعت
گر خود همه بيداد كند هيچ مگوييد تعذيب دلارام به از ذل شفاعت
از هر چه تو گويي به قناعت بشكيبم امكان شكيب از تو محالست و قناعت
گر نسخه روي تو به بازار برآرند نقاش ببندد در دكان صناعت
جان بر كف دست آمده تا روي تو بيند خود شرم نميآيدش از ننگ بضاعت
سعدي