ابراهيم رحيمپور، معاون پيشين وزير خارجه در گفتوگو با «اعتماد»:
چين به خاطر ما ايثار نميكند
شهاب شهسواري
چين در طول هفته جاري ميزبان هياتهايي پرشمار از ديپلماتهاي ارشد غرب آسياست. ابتداي هفته جاري وزراي خارجه چهار كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس به چين رفتند و قرار است تا جمعه در اين كشور مهمان وزارت خارجه چين باشند، مولود چاووش اوغلو، وزير خارجه تركيه ديروز در شهر ووشي با وزير خارجه چين ديدار كرد و امروز حسين اميرعبداللهيان وزير خارجه كشورمان به چين ميرود. فعالتر شدن سياست خارجي چين در غرب آسيا و منافع اين كشور در منطقه، ما را بر آن داشت تا براي بررسي انگيزههاي چين از تقويت نفوذ ديپلماتيك خود در منطقه با ابراهيم رحيمپور، معاون پيشين وزارت امور خارجه گفتوگو كنيم. رحيمپور معتقد است كه نقش چين به تدريج در غرب آسيا و خاورميانه پررنگتر از گذشته خواهد شد.
سفر تقريبا همزمان سه هيات بلندپايه از منطقه غرب آسيا به چين و حضور همزمان وزراي خارجه ايران، عربستان سعودي، عمان، كويت، بحرين و تركيه در پكن، به نظر شما چه پيامي در مورد رويكرد سياست خارجي چين دارد؟
پكن به مركزي براي رفت و آمد كشورهاي منطقه ما تبديل شده است و من تصور ميكنم ادامه هم داشته باشد و لابياي كه چينيها شروع كردهاند به احتمال زياد شامل بقيه كشورهاي عمده منطقه هم خواهد شد. به تصور من چين قصد دارد نقش قويتري را در منطقه برعهده بگيرد و به مرور پيشبيني ميكنم كه نقش چين در منطقه قويتر و بيشتر هم خواهد شد. تا جايي كه من ميدانم چين شريك نخست تجاري بيش از 80 كشور جهان است كه در صدر آنها ايالات متحده امريكا قرار دارد؛ بنابراين چينيها ظرفيت بسيار بزرگي دارند.
چهار كشور خليج فارس با توجه به ظرفيت توليد نفت خام اين كشورها، شركاي مهم چين محسوب ميشوند. حجم مناسبات تجاري كشورهاي عربي جنوب خليج فارس با چين كه بخش عمده آن را نفت تشكيل ميدهد، حتي از جمع مناسبات تجاري چين با 27 كشور اتحاديه اروپا هم بيشتر است. چينيها با توجه به تحريمها عليه ايران و كاهش قابل توجه خريد نفتشان از ايران به دنبال اين هستند براي تامين نفت خام مورد نيازشان تعهدات بلندمدتي بگيرند.
اگر به گذشته نگاه كنيم، چين همواره از ورود به بحرانها و مناطق بحراني اجتناب ميكرد و ترجيح ميداد ميداندار بحرانها در مناطق ديگر نباشد. پكن سعي ميكرد در سايه كارش را انجام دهد و همه تمركزش را بر مسائل اقتصادي قرار دهد. چينيها به اين دليل كه تمايل دارند جريان انرژي از منطقه خليج فارس به اين كشور بدون توقف و پايدار ادامه داشته باشد، اين سابقه را دارند كه سعي ميكنند در همين منطقه خليج فارس نوعي ثبات و امنيت و بين كشورها آرامش ايجاد كنند. حتي زماني كه شي جينپينگ سال 1394 تصميم گرفت به تهران سفر كند، قبل از انجام سفرش به عربستان سعودي و مصر رفت. چينيها در منطقه ما دنبال وساطت و حل بحرانها هستند. هرچند در سابقه سياست خارجي چين، اثري از وساطت يا نيابت از رژيم اسراييل نميبينيم، اين مسووليت معمولا بر عهده قدرتهاي غربي و امريكا بود و اخيرا هم روسيه به جمع اين واسطهها اضافه شده و به خصوص در زمينه ايران، تحركاتي را انجام داده است.
طبيعي است كه در شرايط كنوني خاورميانه و خليج فارس، چينيها ترجيح بدهند نقش بيشتري را ايفا بكنند و از لاك اقدامات صرفا اقتصادي و دوجانبه بودن بيرون بيايند و وارد رويكردهاي فعالانهتر و چندجانبه بشوند. البته با توجه به اختلافاتي كه پكن با واشنگتن دارد، ميتوان به روشني گفت كه نقش ميانجيگري، وساطت و تلاش براي ثبات و امنيت در منطقه را امريكاييها به عهده نميگيرند و چينيها آن را بر عهده گرفتهاند كه خودش يك پديده جديدي است.
خيلي از تحليلگران معتقدند كه امريكاييها به اين دليل كه قصد داشتند تمركزشان را روي چين قرار دهند در حال ترك خاورميانهاند، در عين حال بسياري از تحليلگران هم معتقدند كه نااميدي كشورهاي جنوب خليج فارس از امريكا و نگرانيشان از خالي ماندن منطقه از قدرت امريكا، آنها را به سمت چين متمايل كرده است. فكر ميكنيد با توجه به اين تحليلها آيا خروج امريكا از منطقه يك اشتباه استراتژيك به ضرر امريكا و به نفع چين نبود؟
من اين ادعا را كه امريكاييها به معناي مطلق كلمه منطقه را ترك كردهاند، قبول ندارم. در عين حال چينيها هم به هيچ عنوان حضور نظامي در منطقه خليج فارس ندارند. امريكاييها هنوز حضور نظامي در منطقه دارند، به علاوه اينكه ترك نظامي با ترك به معناي عام متفاوت است. از اين جهت معتقدم ژستي كه در مورد ترك نظامي منطقه گرفتهاند، ژستي كه در دوران ترامپ وجود داشت اما با باجگيري تحت عنوان فروش امنيت همراه بود، اما در دوران بايدن فروش امنيت هم ديگر ديده نميشود، به معناي ترك مطلق منطقه نيست. در مورد ترك نظامي شواهد نشان ميدهد كه امريكاييها فرآيندي را در پيش گرفتهاند كه حضور نظامي خود را در منطقه به تدريج كمتر كنند، با اين حال حتي در مورد كشوري مانند عراق كه بسيار هم مورد توجه ما در ايران است، معتقدم كه اين ترك نظامي به سرعت انجام نخواهد شد. من مطمئن هستم كه چينيها به دنبال تعهدات نظامي در منطقه ما نيستند. اساسا پكن نيازي به ايجاد تعهد نظامي و امنيتي در منطقه ما براي خود ندارد، چراكه از همان مسير اقتصادي و مالي به اهداف و منافع خودش در منطقه ميرسد. البته نبايد فراموش كرد كه بخشي از اين منافع اقتصادي شامل فروش تسليحات به كشورهاي منطقه ميشود، از جمله فروش موشكهاي بالستيك توسط چين به كشورهاي اطراف ما، بسيار قابل توجه است. اما من فكر نميكنم كه چين به دنبال حضور مستقيم نظامي، چه در قالب مستشاري و چه در قالب ايجاد پايگاههاي نظامي در منطقه ما باشد.
اينكه ميگوييد كشورهاي منطقه از امريكا نااميد شدهاند، من عبارت نااميد شدن را نميپسندم؛ طبيعي است كه كشورهاي منطقه ما مانند همه كشورهاي دنيا دنبال اين باشند كه شركاي بينالمللي خودشان را تنوع بدهند و خودشان را در يك قدرت و يك مجموعه خاص تعريف نكنند؛ هر چه كشورها در سياست خارجي برگهاي بيشتري در اختيار داشته باشند، موفقتر خواهند بود. متاسفانه ما در اين مورد ضعيف هستيم و اميدواريم كه مسوولان سياست خارجي كشورمان همين الگو را براي تنوعبخشي به شركاي خارجي در دستور كار ديپلماسي قرار دهند.
در مورد روابط دوجانبه ايران و چين ميخواستم از شما بپرسم. از سال گذشته موضوع سند جامع همكاري بلندمدت ايران و چين مورد توجه رسانهها قرار گرفت و از زمان روي كار آمدن دولت سيزدهم در سال جاري هم شعار اهميت دادن به نگاه به شرق و اولويت دادن به شركاي آسيايي در دستور كار دولت قرار گرفته است. فكر ميكنيد در شرايط كنوني با توجه به اينكه هنوز تحريمهاي امريكا وجود دارد، تا چه اندازه ميتوان به بهبود مناسبات تجاري با چين و افزايش چشمگير آن اميد داشت؟
در ابتداي صحبتم عرض كردم كه چين شريك نخست تجاري بيش از 80 كشور در جهان است. سوال شما از جهت ايران به قضيه نگاه ميكند، اما من معتقدم كه اگر دو طرفه به قضيه نگاه كرديد، جواب بهتري ميگيريد. اين فقط ما نيستيم كه خواهان افزايش مناسبات تجاري و منفعت از تجارت با چين هستيم، بلكه چينيها به دنبال اين هستند كه در اقتصاد كشورها از جمله ما كه يك كشور نفتخيز هستيم و اهميت بيشتري داريم، حضور بيشتري داشته باشند. چين در اين رويكرد خود براي ما ايثار نميكند. چين به دنبال اين نيست كه با ما سند همكاري 25 ساله امضا كند، اما با عربستان يا قطر يا پاكستان يا كشورهاي ديگر امضا نكند. سند ما به نظر من نمايش آن كمي بيشتر از ظرفيتش آن هم در شرايط تحريم بوده و هست. اين تصور كه ما بخواهيم در دوران تحريم جهش قابل توجهي در مناسبات تجاريمان با چين داشته باشيم، خندهدار است. البته تحريمها ابدي نيستند و حتي اين تصور هم كه در شرايط غيرتحريمي هم همين وضع ادامه پيدا كند، به نظر من غلط است و من معتقدم كه اگر بخواهيم قراردادمان با چين موثر باشد و به قولي «آن چشمه كور نشود و به ما آب برساند» بايد با بيش از 10 كشور سندهاي همكاري بلندمدت داشته باشيم.
من معتقدم كه خيلي از حركات و اقدامات در مورد اين سند همكاري قابل انتقاد بود. كارهاي بزرگ و اساسي در دنيا در روابط دوجانبه و چندجانبه انجام ميشود و خبري از بوق و كرنا و نمايش نيست. خيلي توافقها انجام ميشود و صداي آن مدتها بعد در ميآيد، از اين جهت من تصور ميكنم كه سند 25 ساله چين بيش از ظرف خودش صدا داشت و ما در عرصه عمل معادل آن سر و صدا را احساس نميكنيم.
در شرايطي كه در ايران سر و صداي زيادي در مورد اين سند بلند شد، ما شاهديم كه هنوز برنامهاي براي نهايي شدن آن اعلام نشده است. همزمان با تعلل چين در نهايي كردن سند جامع همكاري، روسيه هم در مورد تمديد سند همكاري بلندمدتي كه با ايران داشت، تعلل ميكند. با توجه به اينكه اين دو كشور نقش بسزايي در گفتوگوهاي احياي برجام در وين دارند، آيا ممكن است كه مسكو و پكن امضاي اين سندها را به عنوان امتيازي براي ايران به عنوان يك اهرم فشار در مذاكرات وين نگه داشته باشند تا ايران را وادار به تسريع در مذاكرات و انعطاف در مقابل خواستههاي طرفهاي غربي كنند؟
خير، من اين دو موضوع را مرتبط با هم نميبينم و چنين معادلهاي را قبول ندارم. روسيه و چين به اندازه كافي اهرم در اختيار دارند، شايد مهمترين و قويترين اهرم آنها استفاده يا عدم استفاده از حق وتويشان در شوراي امنيت سازمان ملل متحد است. در دوران رياستجمهوري محمود احمدينژاد، اين دو قدرت جهاني به ضرر ما از حق وتوي خودشان چشمپوشي كردند و در دوران پس از برجام، نشان دادند كه اگر بخواهند پرونده ايران مجددا به شوراي امنيت ارجاع شود، از اين اهرم استفاده خواهند كرد. پكن و مسكو تعارف ندارند، آنها در دوران احمدينژاد روابط خوبي با تهران داشتند و در دوران روحاني هم به همين ترتيب، اما هر زمان كه صلاح بدانند و اقدامات ما را مطابق سليقه و منافع خودشان بدانند، از اهرمهايشان استفاده ميكنند يا نميكنند.
من تصور نميكنم كه تاخير در امضاي سند بلندمدت اهرمي براي فشار به ايران باشد. چنين سندي تعهدات مهم و زيادي در دو طرف ايجاد ميكند. البته در مورد روسيه كه اشاره كرديد، بر خلاف چين، هنوز براي امضاي سند بلندمدت راهبردي ابراز تمايل نكردهاند، دستكم در دوران آقاي روحاني كه من مسووليت داشتم، آمادگي امضاي يك سند راهبردي بلندمدت با ايران نداشتند و به صراحت اين موضوع را در مذاكرات به خود من گفتند.
يكي از موضوعاتي كه در سفرهاي ديپلماتهاي ارشد منطقه به پكن در دستور كار گفتوگوها قرار دارد، مساله افغانستان است. به نظر ميرسد كه ميان جمهوري اسلامي ايران با چين به عنوان متحد نزديك پاكستان كه به نوبه خود متحد نزديك گروه شبهنظامي طالبان است، اختلافنظرهاي جدي در مورد آينده افغانستان وجود داشته باشد ...
من اين تفاوت و اختلافنظري را كه اشاره ميكنيد در ميدان نميبينم. من شواهدي نديدهام كه نظرات ما در مورد طالبان و كليت افغانستان با چين و پاكستان متفاوت باشد.
به هر حال در همين سفر اخير هيات گروه طالبان به تهران هم ايران زمينه ديدار آنها با گروههايي كه خود را مقاومت ملي افغانستان مينامند، فراهم كرد و بر ضرورت تشكيل دولت فراگير در افغانستان تاكيد ميكند ...
البته پاكستان با چين تفاوت دارد، اما در مورد اينكه سلطه طالبان استمرار داشته باشد، به نظرم هر سه كشور بايد اتفاقنظر داشته باشند. در مورد دولت فراگير به نظرم معنايش اين است كه طالبان قبول بكند كه تعدادي از افراد غيرپشتون و خارج از چارچوب ديدگاه مذهبي خاص خودش در حكومت مشاركت يا در مورد زنان اندكي كرنش نشان دهد. اينها چانهزنيهايي است كه همه كشورها با چين انجام ميدهند و ايران در اين مسير تنها نيست، فكر نميكنم كه چين هم بدش بيايد كه اين تغييرات انجام و حكومت كنوني اندكي موجهتر شود. به همين دليل هم هست كه نه تنها چين، بلكه پاكستان هم طالبان را به رسميت نشناخته است. اينها تلاشهايي است تا در واقع طالبان را بزكي بكنند تا از طريق سازمان ملل متحد بتوانند اين رژيم را به رسميت بشناسند. با اين حال، نه تنها ايران و چين، بلكه چين و پاكستان هم كه خيلي به هم نزديك هستند، بعيد ميدانم كه نظراتشان در مورد طالبان كاملا منطبق باشد و حتي منافعشان هم يكسان نيست.
چين قصد دارد نقش قويتري را در منطقه برعهده بگيرد و به مرور پيشبيني ميكنم كه نقش چين در منطقه قويتر و بيشتر هم خواهد شد.
مطمئن هستم كه چينيها به دنبال تعهدات نظامي در منطقه ما نيستند. اساسا پكن نيازي به ايجاد تعهد نظامي و امنيتي در منطقه ما براي خود ندارد، چراكه از همان مسير اقتصادي و مالي به اهداف و منافع خودش در منطقه ميرسد.
اين تصور كه ما بخواهيم در دوران تحريم جهش قابل توجهي در مناسبات تجاريمان با چين داشته باشيم، خندهدار است.
چين براي ما ايثار نميكند. چين به دنبال اين نيست كه با ما سند همكاري 25 ساله امضا كند، اما با عربستان يا قطر يا پاكستان يا كشورهاي ديگر امضا نكند.
من تصور ميكنم كه سند 25 ساله چين بيش از ظرف خودش صدا داشت و ما در عرصه عمل معادل آن سر و صدا را احساس نميكنيم.
پكن و مسكو تعارف ندارند، آنها در دوران احمدينژاد روابط خوبي با تهران داشتند و در دوران روحاني هم به همين ترتيب، اما هر زمان كه صلاح بدانند و اقدامات ما را مطابق سليقه و منافع خودشان بدانند، از اهرمهايشان از جمله حق وتو، استفاده ميكنند يا نميكنند.
تصور ميكنم به نظرم ايران، چين و پاكستان در مورد اينكه سلطه طالبان استمرار داشته باشد، اتفاقنظر دارند.