نصيحت
سروش صحت
پسر جواني كه جلوي تاكسي نشسته بود، دلخور و غمگين بود. راننده گفت: «نميدونم چرا جوونها اينقدر بيصبر و حوصله شدن؛ هيچ كس ديگه بخشش و تحمل نداره.» جوان گفت: «سخته.» راننده گفت: «بله، سخته ولي غيرممكن نيست. تمرين ميخواد، با تمرين همه كار ميشه كرد.» همان موقع آينه ماشيني كه ميخواست از تاكسي سبقت بگيرد، به گوشه آينه تاكسي خورد. راننده تاكسي سرش را بيرون برد و فرياد زد: «حيوان درست رانندگي كن!» چند لحظهاي سكوت شد؛ راننده پرسيد: «چي ميگفتم؟» جوان گفت: «هيچي...»