• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5126 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۷ دي

خاطرات سفر و حضر (139)

اسماعيل كهرم

در تمام عمرش شاگرد اول بود و در كلاس دروس پزشكي ايضا. به هر مبحثي وارد مي‌شد شاگرد اول مي‌شد. از نظر او دومي وجود نداشت. اول يا هيچ. خطاط، نوازنده تار و... ليست ادامه دارد. وقتي كه دوره پزشكي را باز هم با نمره كامل گذراند و به خانه برگشت، يك روز خيلي با تعجب آمد نزد من، دلخور نبود ولي يك تعجب دلگيركننده در حلقوم او گير كرده بود. نشست و آرام شد. براي دوره تخصصي چشم‌پزشكي انتخاب شده بود انتظار داشتم شاد باشد ولي دمق و پكر به نظر مي‌رسيد. گفتم موضوع چيه؟ گفت الان يك هفته است كه من آمده‌ام تهران، منزل پدري خيابان ژاله. در اين مدت مادرم گريپ شده، خواهرم ايضا و پدرم هم همچنين. گفتم خب اينكه چيزي نيست گفت اينها هم رفته‌اند سراغ دكتر سر كوچه. يك دكتر عمومي هفتاد و پنج ساله كه حتما هر چي خوانده فراموش كرده و آن وقت سراغ خود من كه هميشه در كلاسم شاگرد اول شده‌ام نمي‌آيند. اينها من را به عنوان يك پزشك عمومي هم قبول ندارند. همه دنيا من را قبول دارند غير از مادر و پدر خودم. پذيرش تخصص او از امريكا آمده بود! ياد وقتي افتادم كه پدرم به من فرمودند پدر و مادر، حتي اگر فرزندشان بحرالعلوم هم بشود، هنوز به او به صورت همان كودك دلبندشان نگاه مي‌كنند. ايشان راست مي‌گفتند. بعدها به بنده ثابت شد.
چندي قبل مادر، با يكي از اقوام تلفني صحبت مي‌كردند، صحبت‌هاي بعد از نماز معمولا طولاني و پرحوصله است. ترس از قضا شدن نماز نيست پس از مدتي مادر به اين خانم كه در حد زير‌ابتدايي از نعمت سواد بي‌بهره هستند فرمودند: منصور راستي فايده حبوبات چيه؟ چرا اينقدر ميگن حبوبات بخورين؟ صبح آن روز بنده در مورد حبوبات و ارزش پروتيين در رژيم غذايي به دانشجويان فوق‌ليسانس دو ساعت كنفرانس داده بودم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون