توقعات ما از برجام 1400
محمد مهاجري
برجام 2015 پشتوانه بزرگ مردمي داشت. حسن روحاني توانسته بود ميليونها ايراني حتي مخالف خود را با آن همراه كند و حتي در انتخابات 1396 با همه تلاشهاي جناح اصولگرا، كرسي رياستجمهوري را با قدرت در اختيار خود نگه دارد. برجام با وجود همه سمپاشيهاي #مااصولگراها، توانست زنجير تحريم را براي مدتي از پاي اقتصاد ايران باز كند. غول نوميدي را براي مدتي توي شيشه حبس كند و لبخند را بر لبان اقشار مختلف مردم بنشاند. منهاي كساني كه توفيق برجام، بسان بغضي نهفته در گلويشان، راه را بر تنفس راحت بسته بود، هوايي تازه براي خلقالله فراهم شده بود. آحاد جامعه ـ غير از #مااصولگراها ـ هرگز چنين احساسي نداشت كه استقلال و عزت و شرف ايران را فروختهايم. برداشت عمومي اين بود كه براي آرامش ملت، قدمي برداشته شده است. بعد از توافق برجام، رقابت خارجيها بر سر سرمايهگذاري در داخل ايران شروع شد. امريكاييها، اروپاييها و شرقيها (ژاپن) توي صف ايستادند. سرمايهگذاري خارجي، امنيت ميآورد. اين يك واقعيت عيني است. اگر فرصت دوره اوباما را نسوزانده بوديم، ميلياردها دلار سرمايه خارجي كف اقتصاد ايران را پوشانده بود و روي كار آمدن ترامپ هم نميتوانست زيان چنداني به برجام وارد كند. شركتهاي سرمايهگذار چندمليتي به عنوان بخش خصوصي، فشارشان قويتر و ژرفتر از اراده ترامپ بود و او را بهطور كامل مبسوطاليه نميگذاشت. اخم ما به سرمايهگذاري خارجي، مدتها قبل از رييسجمهور شدن ترامپ اتفاق افتاد و در واقع، خودمان بوديم كه پيش و بيش از او به برجام لگد زديم...
البته كه تحريمهاي وضع شده توسط او به غيرانسانيترين شكل انجام شد و ايران را دچار مشقتهاي زيادي كرد. حالا، اما مذاكرات برجام 1400 قرار است توسط دولت اصولگراي رييسي دنبال شود. درست است كه اين دولت نه ظريف دارد و نه عراقچي، اما ميخواهد همه مزيتهاي گذشته را به دست آورد و چيزهايي هم به آن بيفزايد.
اين رويكرد را بايد به فال نيك گرفت و از تيم مذاكره همه گونه حمايت كرد. با اين حال، يكي از خدمتهايي كه ميتوان و بايد به تيم جديد كرد، منطقي كردن انتظارات است. يعني توقعات مردم را مانند دوره روحاني و ظريف بالا نبرد و دولت رييسي را در برابر هجوم مطالبات قرار نداد.
در برجام 1400 حتي در صورت رفع تحريمها، صادرات نفتي ايران به ميزان گذشته نخواهد رسيد، دليلش روشن است. 6ـ5 سال پيش نياز به نفت ايران بسيار بالا بود، اما بعد از شكست برجام، نفتداران منطقه بهويژه عربستان، كمبود بازار را پوشش دادند و حالا ديگر مشتري به اندازه چند سال قبل موجود نيست مگر اينكه بپذيريم نفت را به تك خريدار (واسطههاي طماع و سودجو) به زير قيمت بفروشيم.
به علاوه، بعيد و نزديك به محال است كه غربيها به اندازه چند سال قبل، شوق به سرمايهگذاري در ايران داشته باشند. آنها هم برخي كشورهاي منطقه را ترجيح دادهاند و پولهايشان را در آنجا خرج ميكنند. ميماند چين كه البته فعلا آن را هم بايد غنيمت شمرد. مزيت ديگر برجام 1400 برداشته شدن تحريم صادرات است و عملا ميتواند ايران را در جايگاهي قرار دهد كه بتواند محصولاتش را در بازار عرضه ـ تقاضا به مطلوبترين قيمت بفروشد. اگر قصه FATF حل شود ـ كه ظاهرا چنين قراري هست ـ اين مزيت ميتواند حال اقتصاد را تا اندازهاي خوش كند. برگشت دادن پولهاي بلوكه شده هم مزيت بعدي است كه ميتواند خبري خوشايند باشد. همينها البته مزيتهاي كمي نيست و اگر اقتصاد را درست مديريت كنيم، ميتوانيم به منافع بالاتري خوشبين باشيم. اما در حال حاضر نبايد انتظارات را لااقل در كوتاهمدت بالا برد. در ميانمدت هم بايد به عملكرد قدرتمندانه دولت سيزدهم در عرصه اقتصادي و روابط بينالمللي اميدوار بود. و آدمي به اميد زنده است.