يادداشتي بر كتابِ «نفت و نقاشان نوگرا» نوشته محمد صمديراد
دستاوردهايي اجتنابناپذير براي هنر
گروه هنر و ادبيات| با پيدايش نفت در جنوب غربي ايران و حضور مستقيم غربيها در مناطق نفتخيز خوزستان، شهرهاي نوبنيادي چون آبادان و مسجدسليمان توانستند نقش اصلي ورود تحولات عظيم جهان غرب به ايران را - در آستانه قرن بيستم- بر عهده بگيرند. به همين دليل شهرهاي نفتي خوزستان نه تنها به سبب نفت و اقتصاد مبتني بر آن بلكه به دليل مدخل ورود صنعت، فرهنگ و دانش غربي به ايران از اهميت خاصي برخوردار شدند. در اين شهرها بود كه براي نخستينبار مظاهر زندگي مدرن و صنعتي به صورت سازماندهيشده بروز پيدا كرد: نخستين راهآهن صنعتي و دانشكده فني به مفهوم امروزي تاسيس شد. فرودگاهها، آزمايشگاههاي علمي، بيمارستانهاي مجهز به تجهيزات پزشكي، سنديكاها، انجمنها و باشگاههاي فرهنگي- تفريحي شكل گرفتند. هرچند، نفس اين تغيير و تحولات لزوما در راستاي منافع ايران و ساكنان بومي اين شهرها نبود اما بديهي است كه اين دگرگونيهاي بنيادين بر نحوه زندگي اهالي اين مناطق و ديگر شهرهاي كشور تاثير گذاشته است. تكامل و شكلگيري شهرهاي مدرن نفتي خوزستان -به ويژه آبادان و مسجدسليمان- بستر مناسبي براي هنرمندان نوگراي ايران فراهم آورد تا در فضاي مدرن اين شهرها به تبيين و ترويج مولفههاي جديد هنري بپردازند. هر چند اين مسير تحتتاثير وقايع سياسي و اجتماعي وابسته به صنعت نفت و تحولات مربوط به آن بوده اما روند نقاشي امروز ايران نشان ميدهد كه فضاي شهري و سازماندهي اجتماعي ساكنان اين شهرها، منشأ و مبدا تحولات چشمگيري در نقاشي نوگراي ايران بوده است. كتاب نفت و نقاشان نوگرا به اين تاثير از منظر هنر، خاصه هنرهاي تجسمي، ميپردازد و به نقاشاني اشاره ميكند كه متاثر از نفت و شهرهاي نفتي جنوب دست به خلق آثار هنري زدهاند. بستر تاريخي اين پژوهش بين سالهاي 1319 تا 1359 شمسي انتخاب شده است و دليل اين انتخاب تاسيس دانشكده هنرهاي زيبا در تهران (1319) به عنوان خاستگاه نوگرايي در هنر به ويژه نقاشي و آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران (1359) به عنوان پايان پوياي شهرهاي نفتي در نظر داشته است. نويسنده در فصل نخست كتاب به شهرهاي نفتي به عنوان بستر دگرگونيهاي اجتماعي و گذار مردم اين شهرها از زندگي سنتي به زندگي صنعتي پرداخته و حاصل اين دگرگونيها را شكلگيري شهرهايي متفاوت با ظرفيتها جديد ميداند؛ شهرهايي كه مدخل ورود پديدههاي تازهاي چون باشگاههاي فرهنگي - تفريحي، سينماهاي مدرن، سالنهاي اجتماع چند منظوره و... بودهاند بناهايي كه مكان مناسبي براي ارايه و فروش آثار هنري هنرمندان نوگرا به طبقه متوسط شهري نوظهور بودهاند. در فصل دوم كتاب با نقاشاني آشنا ميشويم كه متاثر از نفت يا شهرهاي نفتي آثاري آفريدهاند، نقاشاني كه براي مخاطبان امروز هنر ايران نامآشنا هستند: هوشنگ پزشكنيا، بهمن محصص، ايران درودي و... اين نقاشان يا در استخدام شركت نفت بودهاند يا با حمايتهاي فرهنگي شركت نفت براي فروش تابلوهاي نقاشي خود به اين شهرها دعوت شدهاند. در فصل سوم به تحليل و ارزيابي وقايع هنري اين سالها پرداخته ميشود و نويسنده به نحوي مبسوط به دلايل و انگيزههاي استقبال مقامهاي شركت نفت و ساكنان اين شهرها از هنرمندان نوگرا پرداخته است و در سخن پاياني پژوهشگر- نويسنده به شهرهاي نفتي خوزستان كه امروزه از رونق افتادهاند بازميگردد و با توجه به موارد مشابه در جهان، راه نجات و احياي دوباره اين شركت شهرها را تغيير كاربري و روي آوردن به گردشگري صنعتي برميشمارد.