نمادشناسي سفر رييسي به روسيه
علي ميرزامحمدي
سفر رييسجمهوري به روسيه در حالي سپري شده كه تحليلهاي انتقادي درباره متن و حاشيه آن همچنان ادامه دارد. ديدار رييسي از روسيه كنار بُعد سياسي، بُعد رسانهاي بسيار مهمي داشت كه در اين نوشتار از منظر جامعهشناسي رسانه به بخشي از آن ميپردازيم. پنجرههاي تحليلي ما در اين نوشتار، نمادها و نشانههاي رسانهاي به كار گرفته شده و مخاطبشناسي پيامهاي مستتر در آنهاست. با اين پنجره تحليلي، نكات زير قابل ذكر است:
- نماد (symbol) به معناي نشانه يا كنشهايي است كه بر اساس مجموعه هنجارها يا قراردادهاي مشترك، معنايي را به مخاطبان خود منتقل ميكند. اين انتقال معنايي، وابسته به بستر و زمينه است. مهمترين نماد ديدار رييسي از كرملين، «اتاق جلسه با ميز بزرگ» است كه عوامل محيطي پيرامون آن از جمله چينش فيزيكي، پيامهاي متفاوتي را آن هم به مخاطباني متفاوت منتقل ميكرد. اين چينشِ فيزيكي جلسه ديدار، در عرف ديپلماتيك، بيسابقه بوده و از زيركي و فرصتطلبي تيم روسي حكايت دارد؛ به اين معنا كه هرچند در نگاه اول، تداعيگر برابري در روابط و القاگر رعايت تقارن فيزيكي در محلهاي جلوس افراد است، اما «سياليت معنا» در اين چينش ميتواند همزمان از فواصل دور روابط سياسي دو كشور حكايت كند. اين معناي دوم، وقتي با رفتارهاي پوتين در آدامس جويدن و مقايسه آن در ديدار با روسايجمهور ديگر كشورها تلاقي پيدا ميكند، كفه معنايي خود را به مخاطب، سنگينتر و باورپذيرتر ميسازد. مخاطبان در اين معناي دوم، كمتر ميپذيرند كه اين فاصله به خاطر رعايت پروتكلهاي بهداشتي است؛ چراكه به شيوههاي ديگر نيز، امكان رعايت پروتكلهاي بهداشتي وجود داشت.
- نكته دوم آنكه، تيم رسانهاي كاخ كرملين با انتخاب اين ميز بزرگ و چينش خاص آن، توانسته است ذهن مخاطبان مختلف خود را در «سياليت معنا» گرفتار كند. درباره دلايل بهرهگيري تيم تشريفات روسي از نمادهايي با مفاهيمي دوگانه يا آنچه ما آن را «ايهام نمادي» ميناميم، بايد به منافع و جغرافياي متفاوت دوستان/رقبا/ دشمنان دو كشور اشاره كرد. اين دو كشور، دوستان مشتركي دارند. همچنين كشورهايي مانند امريكا وجود دارند كه ضمن آنكه رقيب روسيه محسوب ميشوند، با ايران در خصومت به سر ميبرند. همزمان، كشورهايي مانند رژيم اشغالگر اسراييل وجود دارند كه با وجود دشمني با ايران، روابط نزديكي با روسها دارند. همچنين دو كشور ايران و روسيه، منافع متفاوتي در رابطه با اروپا دارند. بهواقع، نهتنها «جغرافياي روابط دوستي/ رقابت/ دشمني» ايران با كشورهاي مختلف با جغرافياي روسها متفاوت است، بلكه حتي در مواردي متضاد است. در نتيجه روسها، در رسانهاي كردن ديدار رييسي از كاخ كرملين براي جهانيان، بهترين زبان را برگزيدهاند و آن زبان نمادها و معاني سيال يا «ايهام نمادي» است. بر اين اساس روسها همزمان ميتوانند مدعي شوند كه برابري را در چينش فيزيكي جلسه ديدار دو رييسجمهور رعايت كردهاند، اما همزمان براي ديگر مخاطبان ناراضي از انجام اين ديدار، ميتوانند به رفتار نه چندان محترمانه پوتين و فاصله فيزيكي زياد دو رييسجمهور استناد كنند؟!
- نكته سوم اينكه، استفاده از پرچم دو كشور به معناي نشانه هويتي، ميتوانست ايهام نمادي ديدار را كمرنگ و تفاسير برابري و عزت ديپلماتيك را پررنگ كند؛ اما اتاق جلسه از اين نشانه خالي بود. به واقع بيننده جلسه، هيچ نشانهاي از هويت ايراني جز رييسجمهور ايران در آن مشاهده نميكند. از منظر جامعهشناسي رسانه، بهرهگيري اينچنيني از چينش فيزيكي و عدم بهرهگيري از نشانهها بهويژه پرچم، توانسته به جاي كلمات به كار گرفته شود و معاني خاص تفسيرپذيري را به مخاطبان برساند كه حتي هزاران جمله توان آن را ندارند.
- نكته مهم ديگر آنكه از منظر جامعهشناسي رسانه، گزينش براي رويتپذيري، مقولهاي وابسته به قدرت است. در اين ديدار، قدرت اصلي و برساخت رسانهاي در دست تيم روسي بود. در نتيجه، شائبه بازي و شيطنت رسانههاي غربي بيمعناست. بر اين اساس، تحليلهاي انتقادي درباره تعامل روسها و بهويژه شيوه رسانهاي كردن اين سفر را نميتوان همانند برخي رسانههاي حامي دولت، «حاشيهسازي براي غلبه بر متن» ناميد.
- نكته ديگر آنكه، روسها از رويتپذيري رسانهاي اين ديدار به عنوان «آرشيو فرصت» بهره ميگيرند. در اين معنا، آنها به ظاهر، آرشيوي از اين ديدار را در بخشهاي مختلف در اختيار دارند كه بسته به منافع خود، آن را بازنشر و معاني مدنظر خود را به مخاطبان جهاني القا ميكنند. اين تصاوير ممكن است با اخلاق رسانهاي و تلقي ما از عزت ديپلماتيك، هماهنگ يا در تضاد باشد اما به نظر ميرسد آنچه براي روسها مهم بوده نه اخلاق رسانهاي و عزت ديپلماتيك ايران، بلكه منافع كشور متبوع خودشان است. اينكه از اين آرشيو، تصاويري از جنس نماز خواندن رييسي در كاخ كرملين يا جملات و لبخندهاي پوتين در تكريم مقامات ايراني منتشر شود يا آدامس جويدن پوتين در جلسه يا خروج نه چندان محترمانه تيم ايراني از كاخ كرملين و دويدن مسوول تيم تشريفات با تكرار عبارت go، go (گو، گو) و آن هم اشتباهي و ناشيانه براي فراخواندن راننده، بستگي به منافع روسيه در تحولات پيش روي منطقه و روابط ايران با اروپا و امريكا خواهد داشت. اين سياست را ميتوان در يك عنوان خلاصه كرد: «تزاريسم نوين و نگاه سلطهجويانه به ديگر كشورها، بهويژه كشورهاي همسايه»! گويي آنكه پطركبير در كالبد مردي سرد و بيروح چون پوتين زنده شده است كه سوداي تسلط بر آبهاي گرم خليج هميشه فارس را در سر ميپروراند. هرچند اين رويكرد با انقلاب روسيه و تشكيل اتحاد جماهير شوروي به فراموشي سپرده شد، اما با فروپاشي مجدد آن و احياي تزاريسم به نقشه راه مخفي روسها تبديل شده است. نقشه راهي كه لازمه آن ايراني آشفته و تضعيف شده و سياستهاي رسانهاي روسها درباره ايران نيز بخشي مهم از همين نقشه راه مخفي است.
- اما نكته آخر اينكه هر چند در عرصه روابط ديپلماتيك، نبايد عجولانه و از روي احساسات و عواطف تصميم گرفت، ولي غرور ايرانيان در اين مساله بسييار جريحهدار شده و لازم است با مشاورههاي لازم، سياست رسانهاي مناسبي در قبال حركت روسها اتخاذ شود. نبايد بار ديگر در دام فرصتطلبي تيم تشريفات و رسانهاي روسها گرفتار شويم و از پيش، راهكارهايي را براي برخورد با اين دامها با حفظ عزت ديپلماتيك و مطابق قوانين و عرف روابط ديپلماتيك اتخاذ كنيم. اين مهم، مستلزم داشتن تيم رسانهاي و تشريفاتي قوي است كه متاسفانه رصد حركتهاي رسانهاي، نشاندهنده ضعف عمده دولت رييسي در آن است. اميد است دولت رييسي با به كارگيري افرادي متخصص در امر تشريفات ديپلماتيك و رسانه، به وظايف خود در حفظ عزت ديپلماتيك و غرور ملي عمل كند.