خاطرات سفر و حضر (148)
اسماعيل كهرم
با انواع و اقسام متخصصها كار كردهام و سعي كردهام خودم را وفق دهم و به ساز آنها خودم را كوك كنم ولي با هنرمندان فيلمبردار و روايتگران فيلم تلويزيون به راستي سخت است. خارجيها ميگويند با حيوانات و كودكان نميشود كار كرد و بنده برخي از تصويرگران را هم به اين مجموعه ميافزايم. اين عزيزان براي ثبت يك واقعه به صورت فيلم (چون به كار خود اهميت ميدهند) به هيچ مطلب ديگري اهميت نميدهند.
در ايستگاه قلم گوده در تالاب انزلي بوديم، با بچههاي تلويزيون مهمان ساختمان پاسگاه محيطباني بوديم. قبل از آنكه به رختخواب برويم يكي از محيطبانها پيش من آمد و گفت آقا اينها چكار دارند ميكنند و سپس من را برد به يك انباري كوچكي كه خارج از ساختمان اصلي بود. در چند قدمي بركه اصلي تالاب به آرامي درب انباري را باز كرد. خداي من آنچه ديدم باور نميكردم.
شايد انواع خزنده و پرنده كه در اين انباري بود دستكمي از كشتي حضرت نوح نداشت! محيطبان به من گفت آقا اينها را جمع كردهاند كه فيكس كنند و از آنها فيلم بگيرند و بعد به من گفت فيكس كنند يعني چه؟ گفتم مگر از روي نعش من رد شوند و اينها را فيكس كنند. درب انبار را باز گذاشتم و همه جانوران را بيرون رانديم. فيلمبرداري از حيوانات زنده چه اشكالي دارد كه بايد آنها را فيكس كرد. گروه فيلمبردار را روز بعد مرخص كردم. تمام لذت كار تحقيق آن است كه هيچ جانوري آسيب نبيند.