• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5136 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۹ بهمن

ثوابِ روزنامه

جواد ماهر

 پيرمرد روزنامه‌فروشي كه چند سال است از او روزنامه مي‌خرم، مي‌گويد: «ديگر روزنامه نمي‌آورم». هجده سال است روزنامه مي‌آورد. كنار ماست و نوشابه و انواع سيگار و ناس، تنها كار فرهنگي‌اش همين چند تا روزنامه است. چند بار ديگر خواسته نياورد ولي با تقاضاي ما مشتري‌ها قيمت روزنامه را بالا برده تا خرج كرايه‌اش درآيد. 
اما حالا مي‌گويد: «ديگر نمي‌آورم». مي‌گويم: «قيمت را بالا ببر». مي‌گويد: «نه». مي‌گويم: «كارت مرا بگير، صد هزار تومان براي كرايه يك ماه بكش». تعجب مي‌كند.
 مي‌گويم: «مي‌خواهم از يك كار فرهنگي حمايت كنم. مي‌خواهم روزنامه قطع نشود، تا مردم روزنامه مطالعه كنند و من و تو در ثواب يك كار فرهنگي شريك باشيم». مي‌گويد: «نه. من ديگر نمي‌توانم. پسرم هم نمي‌رود دنبال روزنامه». پسر را مي‌شناسم. اهل حساب و كتاب و چرتكه انداختن است.
 از كله سحر دنبال روزنامه رفتن بيزار است. پيرمرد تمام اين سال‌ها با موتور اين كار را مي‌كرد. پيرمرد مي‌گويد: «هجده سال است روزنامه مي‌آورم». ياد روزهاي رونق روزنامه مي‌افتد. سخت است از روزنامه دل بكند. از مشتري‌هايي كه به اميد روزنامه مي‌آيند. 
ديده‌ام پيرمردي را كه روزنامه مي‌گيرد و روي صندلي ايستگاه اتوبوسِ جلوي مغازه مي‌خواند و برش مي‌گرداند. من سال‌هاست براي مدرسه روزنامه خريده‌ام. روزنامه‌خواني را ياد دانش‌آموزانم داده‌ام. براي ما هم نبود روزنامه سخت است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون