جراحي اكوسيستم يا جراحي كيمونو
مسعود لاهوت
كيمونو لباس معروف، قديمي و سنتي مردمان ژاپن است كه آستينهاي بلند و گشادي دارد و بلندي آن تا ساق پا را ميپوشاند. زنان ژاپني اين لباس را در موقعيتهاي اجتماعي خاصي ميپوشند. «سي شوناگون» شاعر ژاپني طرحي قديمي را براي كتاب معروف شعر خود با نام «يادداشتهايي بر بالين » انتخاب كرده است كه در آن يك زن ژاپني كه روي زمين نشسته و قصد ترك محل را دارد، لبه كيمونوي گرانبهاي خود را ميبرد تا گربهاي كه روي آن خوابيده بيدار نشود. اين عكس يكي از نمادهاي احترام به حقوق حيوانات در ژاپن است كه ميتواند آينهاي تمامنما از ريشههاي اخلاق در جهان شرق باشد.
در دنياي كنوني ميزان اطلاعات و دانش ما از قواعد حاكم بر اكوسيستمها تغيير يافته است. ما ميدانيم كه جغد نحس نيست و تنها به خاطر حساس بودن سيستم شنوايياش متروكهها را براي زندگي برميگزيند. ما دريافتهايم كه اگر گوشتخواران كوچك را از يك منطقهاي حذف كنيم احتمال طغيان جمعيت جوندگان وجود دارد يا اگر حشراتي مانند ملخها هيچ صيادي نداشته باشند و دسترسي به منابع غذايي كافي وجود داشته باشد، جمعيت آنها ميليوني خواهد شد و صدمات اقتصادي بسياري براي انسان درپي خواهد داشت. ما اكنون ميدانيم كه حيوانات اهلي با حيوانات وحشي دو مقوله متفاوت هستند كه زيستگاه يكي در كنار انسان و ديگري در طبيعت است. ما ميدانيم كه نه تنها خود عاملي بر انقراض صدها گونه شناخته شده و حتي ناشناخته طي 200 سال اخير بودهايم بلكه رفتارهاي گزينشي و به اصطلاح اخلاق محور ما مصداقي از دوستي خالهخرسه و ضربهاي مهلك بر جان طبيعت و به ويژه حيات وحش بوده است.
در سالهاي اخير ميزان حساسيت افكار عمومي كشور نسبت به موضوعات زيستمحيطي افزايش يافته است و اين اتفاق بسيار خوبي براي محيطزيست ايران محسوب ميشود. بسياري از روي علاقه به فعاليتهاي زيستمحيطي روي آوردند اما همه اين افراد، انجمنها و گروههاي حامي محيطزيست و به ويژه حقوق حيوانات از تخصص لازم براي فعاليت در اين حوزه برخوردار نبودند آنها در مواقع حساس به داد طبيعت كشور رسيدهاند و اقدامات ارزشمندي را در جاي جاي ايران از خود به يادگار گذاشتهاند بسياري از آنها چند صدهزار عضو و سرمايه اجتماعي قابل توجهي دارند كه در مواقع ضروري بسيار موثر هستند اما برخي از اين مجموعهها درگير چيزي غير از واقعيتهاي طبيعي مانند تعصب و احساسات شدهاند و پاي مباحث بيسرانجامي را به ميان كشيدهاند كه اكنون در حال تبديل شدن به بزرگترين جدال زيستمحيطي در كشور بين گروههاي اجتماعي و متخصصين شده است.
عدهاي كه خود را حامي حقوق حيوانات ميدانند با نيتي درست اما عدم علم به موضوع در حال تقديس سگهاي بدون صاحب و گربههاي شهري هستند و از لزوم توجه به حق حيات آنها به بدترين شكل ممكن دفاع ميكنند و چشم خود را به واقعيتهايي كه در طبيعت در حال رخ دادن است، بستهاند آنها يا نميدانند يا در مقابل فهميدن اين موضوع مقاومت ميكنند كه اين سگها و گربهها با طغيان جمعيت بلاي جان ساير گونهها از جمله برخي پرندگان، قوچ و ميش، شوكا، مرال و حتي در صورت حمله گلهاي تهديدي براي آخرين بازماندههاي يوز ايراني، پلنگ و ساير وحوش هستند.
به جرات ميتوان گفت كه حمايت تبعيضآميز از حق حيات سگها و گربهها در بين حاميان حقوق حيوانات تئوريزه و حتي در برخي موارد كاناليزه شده و آنها حق حيات را به شكل تبعيضآميزي براي اينگونهها كه در برخي نقاط كشور جمعيت گلهاي آنها تبديل به آفت شده است، مسالهاي مسلم و اخلاقي ميدانند. در اينجا سوالي كه مطرح ميشود، اين است كه آيا حق حيات تنها براي سگها و گربهها لازم و ضروري است و در صورت طغيان جمعيت يك جونده در شهري بزرگ مانند تهران حاضرند براي موشها نيز سينه چاك كرده و از حق حيات آنها دفاع كنند. آنها بايد به اين سوال اساسي پاسخ بدهند كه چرا حيات يك سگسان اهلي شده به لحاظ علمي، اخلاقي و انساني نسبت به حق حيات يك جونده اولويت دارد. آيا نقش اكولوژيكي يك جونده يا يك حشره مانند ملخ كمتر از نقش سگ يا گربه در طبيعت است؟ اين دور باطل تا جايي پيش رفته است كه حتي برخي كارشناسان محيطزيست نيز دچار عدم تمييز مساله و اتخاذ مواضع نادرست شدهاند. كارشناسان، صاحبنظران و فعالان محيطزيست كشور به ويژه فعالان حوزه حياتوحش و حقوق حيوانات بايد به اين مساله توجه داشته باشند كه اگر در مقام مفاهمه براي مشكلات محيطزيست و حيات وحش هستند بايد در بستري به دور از لجبازي، ادعاهاي غيرمستند و سخناني به ظاهر اخلاقي اما مغاير با قوانين بومشناسي گفتوگو كنند زيرا برخورد احساسي با اين موضوع طبق هشدار بسياري از كارشناسان خبره تبعات جبرانناپذيري در آينده براي حيات وحش كشور خواهد داشت.
قصد از طرح اين بحث ارايه نسخه عملي و كاربردي براي حل اين مساله نيست اما بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه اخلاق يك قاعده انساني است كه عمر آن حدود ۶ تا ۸ هزار سال ميباشد و ميل به بقا، رابطه صيد و صيادي و تنظيم جمعيت يك قاعده زيستي محسوب ميشود و عمر آن بيش از يك ميليارد سال است و ما اجازه نداريم رسومات زندگي انساني را بر طبيعت تحميل كنيم. مسوولان محيطزيست كشور، متوليان گونههاي اهلي شهري مانند شهرداريها، كارشناسان حيات وحش و حاميان حقوق حيوانات همگي با هم و بعد از رسيدن به يك مفاهمه جامع و علمي بايد تصميم بگيرند كه آيا اين اكوسيستم است كه نيازمند جراحي است يا دامن پرمهر و احساسي كيمونو، در غير اينصورت اين جدل تا ابد ادامه خواهد داشت و نتيجه آن حذف و حتي انقراض گونههاي ارزشمند كشور و جايگزيني آن با سگها و گربهها خواهد بود و ويترين حيات وحش كشور را براي آيندگان ناموزون و نازيبا خواهد كرد.كارشناس تنوع زيستي