آنچه غريب است، غريب ميماند
حافظ روحاني
«لايههاي دروغ» (رامين سهراب، 1400)، احتمالا عجيبترين فيلم به نمايش درآمده در بخش مسابقه چهلمين جشنواره فيلم فجر است؛ يك فيلم اكشن، محصول مشترك ايران و فنلاند با مشاركت بنياد سينمايي فارابي. همين دلايل براي اينكه اين فيلم را عجيبترين فيلم جشنواره بناميم كافي است. اما اين تازه بخشي از كل ماجراي فيلم «لايههاي دروغ» است.
بخش عمدهاي از نخستين ساخته بلند رامين سهراب به صحنههاي زد و خورد مربوط ميشود؛ صحنههايي كه كم و بيش قانعكننده است، با تعداد نماهاي بالا، قطع سريع و رعايت قواعد دكوپاژ صحنههاي زد و خورد مثل حفظ توالي نماها و نمايش صحنه درگيري از زواياي گوناگون. اما از طرف ديگر همانقدر كه به نظر ميرسد سازندگان در اجراي صحنههاي زد و خورد وقت گذاشته و اين صحنهها را لااقل قواعد ذكر شده اجرا كردهاند، در طراحي قصه و پيشبرد آن ناتوانند. فارغ از نامعين بودن خط روايي به نظر ميرسد كه سازندگان در اجراي اين صحنهها هم وقت چنداني نگذاشتهاند؛ چنانچه تقريبا تمامي صحنههاي بدون درگيري فيلم صرفا تلاش ميكنند تا به سادهترين شكل ممكن خط روايي را پيش ببرند و با استفاده از شيوههايي چون دادن مستقيم اطلاعات يا حذف پسزمينههاي دراماتيك به سراغ صحنههاي اصلي (صحنههاي درگيري) بروند.
اما فارغ از عدم تعادل عجيب فيلم در اجراي صحنههاي مختلف كه تا حدي يادآور فيلمهاي اكشن كمهزينه در دهههايي 1980 و 1990 ميلادي است، سازندگان فيلم هستند كه كار قضاوت «لايههاي دروغ» را دشوار ميكنند.
در نشست مطبوعاتي فيلم لااقل دو تن از عوامل براي توضيح فيلم به عبارتي پناه ميبرند كه حتي كار ما را دشوارتر هم ميكند؛ «احياي ژانر اكشن...» يا عباراتي نزديك و كموبيش هممعني با اين عبارت. آيا حمايت بنياد سينمايي فارابي از اين فيلم هم به همين سبب بوده؟ يعني كوششي براي آنچه عوامل فيلم احياي ژانر اكشن خواندهاند؟ اگر اينطور بوده هدف از اين احيا چيست؟ آيا اساسا احيا كردن يك ژانر از طريق نهادهاي دولتي نظير بنياد سينمايي فارابي ممكن است؟ پيش از آنكه بتوان به سراغ پاسخي براي اين سوالات رفت بايد يادآور شويم كه احتمالا حمايتهاي مالي از «لايههاي دروغ» باعث شده تا سخت بتوان فيلم را در رده آنچه فيلم رده زي خوانده ميشود قرار داد. بيشتر از آنرو كه اين قبيل فيلمها اساسا به واسطه محدوديت بودجه شناخته ميشوند؛ محدوديتي كه باعث ميشود همه چيز در شكل حداقلي اجرا شود و در نتيجه گاه نتايج حاصله به چيزي منجر ميشود كه اصطلاحا «فيلم بد» خوانده ميشود كه نتيجهاش معمولا صحنههاي خندهآور و مفرح است. هر چند «لايههاي دروغ» به خصوص صحنههاي موسوم به دراماتيك دچار مشكل ميشود، اما درنهايت به واسطه هزينه احتمالا بالاتر آن به نسبت فيلمهاي مشابه جايي ميان فيلمهاي كمهزينه و پرهزينه گرفتار ميشود.
اما اينها تازه سوالات اوليه است كه خود به مجموعهاي از پرسشهاي ديگر منجر ميشود؛ آيا اصولا ميتوان نظريه ژانر را با توجه به ساختار توليد فيلم در ايران به كار برد؟ از اين منظر آيا احياي ژانر در قالب دستورالعملهاي دولتي ممكن و مهمتر از آن مفيد است؟
«لايههاي دروغ» به شكل عجيبي ما را در مقابل مجموعهاي از اين پرسشها قرار ميدهد. پرسشهايي كه ما را حتي به جايي هدايت ميكند كه بپرسيم حضور اين فيلم در جشنواره به چه قصدي بوده؟ اگر اين فيلم براي تماشاگر عام ساخته شده نمايشش در جشنواره به سود سازندگان بوده؟ يا به زيانشان؟
بيش از هر چيز به نظر ميرسد كه «لايههاي دروغ» از ميانه دوران طلايي فيلمهاي اكشن بيرون آمده؛ دهههاي 1980 و 1990 ميلادي و اتفاقا تا حد زيادي به قواعد نمونههاي ارزانقيمتتر اين جريان سينمايي وفادار است. اما اگر قرار بود فيلم به قواعد وفادار باشد قاعدتا ميبايست به سرعت روانه پردههاي نمايش يا پخش روي شبكه نمايش خانگي ميشد و نه نمايش در جشنواره كه معمولا محل نمايش فيلمهايي است كه به قصد اشكال ديگر بازاريابي توليد شدهاند. پس حتي در اينجا هم به نظر ميرسد كه «لايههاي دروغ»، فيلمي كه از دوراني انگار فراموش شده بيرون آمده در جايي به نمايش درآمده كه به آنجا تعلق ندارد و در موقعيتي قرار گرفته كه نبايد قرار بگيرد؛ در مقابل نويسندگان، خبرنگاران و منتقدان سينمايي.
مهمترين نكته در مورد اين فيلم اين است كه تركيبي نامتجانس از سنتهاي مختلفي است كه در حالت عادي نبايد كنار هم بنشينند، اما مينشينند. نتيجه اين رخدادها البته فرصتي است براي طرح پرسشهاي اساسي درباره سازوكار توليد و نمايش فيلم در ايران، كاركرد جشنواره و نقش نهادهاي دولتي نظير بنياد سينمايي فارابي و درنهايت پرسش اوليه ژانر، ممكن بودن احيايش يا لزوم احيايش. فارغ از كيفيت، آنچه «لايههاي دروغ» را به عجيبترين فيلم جشنواره تبديل ميكند، كنار هم نشستن همه چيزهايي است كه انگار قرار نبوده كنار هم بنشينند. نخستين ساخته بلند رامين سهراب به همين اندازه غريب است و به همين اندازه ما را در برابر دهها پرسش، بيجواب رها ميكند.