• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5142 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۶ بهمن

نگاهي به چند فیلم جشنواره چهلم

تجربه‌هایی تلخ و تلنگری قابل تامل

امیر فرض‌اللهي

بيرو: زندگي پرفراز و نشیب عليرضا بيرانوند پتانسيل بسيار قوي براي نگارش و ساخت يك قصه پركشش سينمايي را داشت، اما افسوس كه كارگردان بيرو سرمايه، هزينه و اين فرصت طلايي را به بدترين شكل ممكن به هدر داده و شانس بزرگي براي ساخت يك شاهكار از كف رفت. به واسطه عدم درك و فقدان توانمندي لازمه براي نگارش و ساخت ، به جايش عباس ميرزايي فتوكليپ كارتون‌مانند ساخته شبيه كار قبلي‌اش ، به گواه خودش براي آنكه در شكل كلاسيك سينما گير نيفتد فيلمي الكن، غيرسينمايي و... كه نه مستند است نه داستاني، نه نقاط عطف زندگي اين فوتباليست را به شيوه‌اي كلاسيك روايت كرده و نه به شيوه‌اي قجري و غيرداستانگر. كارتوني غيرجذاب به تقليد از فوتباليست‌ها ساخته و هم و غمش بر هيچ و پوچ نهاده شده و البته خود فكر مي‌كند كه همگان نادانند و فيلمي متفاوت ساخته است و كسي توانايي درك عظمت فيلمش را ندارد حتي تهيه‌كننده‌اش. به هر‌ حال بيرو فيلمي است كه اصلا به ديدنش نمي‌ارزد و اين بازيگر كارگردان يك فرصت بسيار خوب را به واسطه سليقه‌محوري و اعتماد به نفس بيش از حدش از خود گرفت. او شايد فكر مي‌كند براي آنكه در دام سينماي بدنه نيفتد بايد متفاوت عمل كند و اين متفاوت بودنش حاصلي جز اتلاف وقتي سه‌ساله، هزينه‌اي قابل توجه و فيلمي نديدني نداشته است. باشد كه بيرو براي كارگردانش تجربه‌اي تلخ و تلنگري قابل تامل باشد تا اگر به فيلمسازي ادامه داد باور مخاطب را اينقدر دست‌كم نگيرد و خود را اينچنين برجسته نپندارد تا فيلمي بسيار نديدني بسازد كه سوژه را حیف كرده باشد و كاري بسيار ضعيف در كارنامه خود ثبت كرده است. كاش درس بگيرد و از جمله اوژن يونسكو درس بگيرد: سوژه را يافتن بهشت است و سوژه را از كار درآوردن جهنم.
مسابقه ساختن؛ نتيجه‌اش باخت مفتضح است: محمدحسين مهدويان كه با دو فيلم ابتدايي‌اش خود را به سينما معرفي كرد سير قهقرايي خود را در كارگرداني همچنان طي مي‌كند. وقتي با خود مسابقه مي‌گذاري و فيلم ساختن برايت ماراتن مي‌شود معلوم است كه ديگر وقت نمي‌كني در خيلي از جنبه‌هاي بزرگ و كوچك كارت تامل كني و فقط همين برايت مهم مي‌شود كه هر سال در جشنواره حضور داشته باشي حتي با فيملنامه ديگران [درخت گردو نوشته مريم امرپور] و تعجيل در ساختن فيلمي لوده [فيلم سينمايي قبلي مهدويان‌، شيشليك] به جاي كمدي‌سازي و بلافاصله ساختن سريالي براي نمايش خانگي و بدون توقف ساخت فيلمي براي جشنواره ‍[مرد بازنده] نتيجه‌اش اين مي‌شود كه تو خود از شيفت مرد بازنده، بازنده‌تر مي‌شوي و اثري پريشان‌پيكر و چند‌پاره در ساحت ساخت به واسطه اعتبار دو فيلم اولت روانه پرده مي‌سازي. مرد بازنده باختي ديگر در كارنامه قهقرايي مهدويان است. فيلمي كه در ابتدا با ذهني وسيع، جامع و خوش‌انصاف شروع مي‌شود اما خيلي زود به اثري كوچك با موضوعي تقليل يافته كاهش مي‌يابد و بازيگر ثابت مي‌كند كه مهدويان در باد و غرور دو اثر ابتدايي‌اش خوابيده و نمي‌خواهد از خواب بيدار شود و همچنان مي‌خواهد در كورس كارگرداني به هر قيمتي و هر سرعتي ادامه دهد. مرد بازنده آشكارا هم تحت تاثير «متري شيش و نيم» سعيد روستايي است. گاهي هم در سي دقيقه ابتدايي ما را ياد كميسر ملدوان مي‌اندازد كه مي‌خواست يك تنه به جنگ فساد برود اما اين كارگردان بازنده‌تر از آني است كه بتواند فيلمش را سر و سامان بخشد و در ابعادي شخصي درام ‌قصه‌اش را ماستمالي مي‌كند؛ جوري كه به جايي برنخورد، توقيف نشود، متهم به چيزي نشود و اكران خوب بگيرد. البته كه در ابعاد كارگرداني همچنان استاندارد كارگرداني خودش را دارد اما افسوس كه سرعت و تعجيل در فيلمسازي موجب شده باختي ديگر براي وي ثبت شود. اين فيلم در قامت فكر و سامان روايتي‌اش هرگز موفق به گسترش منطقي و تمركز در به اوج رسيدن قصه نمي‌شود و بيشتر شبيه سريال‌هاي ايراني جمع و جور و تقليل مي‌يابد. سخن مفصل‌تر درباره اين فيلم بماند براي زمان اكران.
علفزار بي‌در و پيكر: گويا گير افتادن ميان آثار سعيد روستايي و فرهادي يك مد روز و همه‌گير است كه يك دهه به جان اهالي تازه‌وارد به سينماي ايران در قدم اول كارگرداني‌شان افتاده است. از اين منظر علفزار يك نمونه و مثال است كه بين پاندول فيلمسازي سعيد روستايي و نمايش مصنوعي انسانيت در كارهاي اصغر فرهادي در حركت است؛ مسيري كه براي درآمدنش تنها بيست دقيقه مخاطب را سرپا نگه مي‌دارد و پس از آن عدم تمركز بر خط قصه اصلي علفزار را به دشتي بي‌انتها مي‌برد و آن را تبديل به تله فيلمي سامان نايافته مي‌سازد. فيلمي كه مي‌توانست نمايش وجدان يك بازپرس را نشان دهد  كه توسط داستانك‌هايش خرده مي‌شود و به سبك اكثر فيلم‌هاي ايراني جمع شده و تقليل مي‌يابد. گويا تاثير قابل توجه سعيد روستايي در فيلم‌هايش به همراه موفقيت‌هاي معجزه‌آساي فرهادي در دنيا همه علاقمندان جوان سينماي ايران را مجبور ساخته در پرداخت سوژه، ساختار روايي اين دو الگوواره فكري‌شان شود و به شكل‌هاي مختلف كپي‌كاري از روي دست اين دو به خصوص سعيد روستايي داشته باشند؛ علفزار  اين‌گونه مي‌نمايد.
شادروان ؛كاريكاتوري بر ابد و يك روز: فضاي قصه ته شهري و مفت‌آبادي فيلم اول سعيد روستايي را متصور شويد كه كارگرداني در قدم های ابتدایی خواسته به روش كمدي و بفروش قدم بزند و كاريكاتوري نعل‌گونه‌وار بر ابد و يك روز داشته باشد، كاريكاتوري كه خوب شروع مي‌شود اما خوب بسط و گسترش نمي‌يابد و در جمع كردن قصه ماستمالي‌گونه عمل مي‌كند و به نظر مي‌رسد تنها خواسته شده با تيكه‌ها و متلك‌هاي كمدي‌وار فيلمي بفروش و موفق در گيشه ساخته شود؛ فيلمي كه در گره‌افكني و گره‌گشايي‌اش فرض‌هايي باطل ايجاد مي‌كند و با‌ور مخاطب را براي همراهي با خط اصلي قصه و شخصيت محوري‌اش به هم مي‌زند و در مسير روايتي‌اش در بزنگاه‌هاي حياتي‌اش فهم مخاطب را دست‌كم مي‌گيرد و موجب تزلزل ساختاري در فيلمنامه و شخصيت‌پردازي‌اش مي‌شود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون