مرگ باربارا تاكمن
مرتضي ميرحسيني
تحصيلات دانشگاهي را به پايان نبرد و مدرك آكادميك نگرفت و اصلا چنين دغدغهاي نداشت. از اينرو محافل علمي و دانشگاهي كشورش تا مدتها به او و سبك كارش طعنه ميزدند و برخيها ميگفتند كه نبايد نوشتههايش را چندان جدي گرفت. اما كتابهايش هم مستند به منابع موثق، هم بسيار خواندني و هم پرفروش بودند و نميشد او را جدي نگرفت. باربارا تاكمن از سال 1962 و بعد از انتشار كتاب «توپهاي ماه اوت» و بردن جايزه پوليتزر، نويسندهاي مشهور بود و خوانندگان بسياري داشت. خودش ميگفت دوري از فضاي رسمي دانشگاه نجاتم داد، زيرا اگر روي پيشرفت آكادميك و كسب مدرك تحصيلي متمركز ميشدم، مهارتم در نوشتن خفه ميشد. شايد حرفش درست بود. هرچند بيشتر مورخان بزرگ دوران ما، از فرنان برودل و رابرت پالمر گرفته تا ادوارد تامپسون و اريك هابسبام چهرههاي دانشگاهي بودند و زندگي آكادميك بر مهارت نويسندگيشان تاثير منفي نداشت، اما تاريخنويسي به سبكي كه تاكمن مينوشت مستلزم عبور از چارچوبها و ناديده گرفتن بسياري از قواعد رسمي بود. او براي روايت گذشته به درون كاخها و قلعهها، به ميان محافل حزبي و سياسي ميرفت، آدمهاي جالب هر برهه را پيدا ميكرد و از آنان - از لباسي كه به تن داشتند، جملاتي كه به زبان آورده بودند و هدفي كه برايش ميجنگيدند و معنايي كه در زندگي جستوجو ميكردند - مينوشت. مثل اين جملاتش در توصيف تاماس ريد، يكي از روساي كنگره امريكا در اواخر قرن نوزدهم: «سن او كه بيشتر شد موهايش رفتهرفته ريخت و شكمش بزرگ شد و وقتي در خيابانهاي پورتلند راه ميرفت، در مقايسه با مردم ديگر مانند يك كشتي جنگي بود در ميان مشتي كرجي پارويي. ساكت و آرام و خونسرد بود. گويي ديدگانش به درون مينگريست و متوجه كسي نبود. سنگين و ملايم و فيلوار گام برميداشت. روزي عابري با ديدن او گفت: وقتي در خيابان راه ميرود چقدر خيابان تنگ به نظر ميرسد!» تاكمن پژوهش و نوشتن را از خبرنگاري در مجله نيشن كه زماني از آن پدرش بود -ياد گرفت و با تمرين و ممارست، هر دو توانايي را رشد و پرورش داد. در همان سالهاي جواني گوشه و كنار دنيا را ديد، تجربه حضور در جنگ داخلي اسپانيا را پشت سر گذاشت و در جنگ دوم جهاني در اداره اطلاعات جنگ كشورش خدمت كرد. با كتابهايش به چهرهاي معتبر در تاريخنويسي تبديل شد و در دهه پاياني عمرش به عضويت آكادمي هنرها و علوم ايالات متحده امريكا درآمد. سال 1980 با كتاب «آيينهاي در دوردست» - كه كتاب بسيار پرفروشي هم بود - جايزه كتاب سال كشورش را نيز كسب كرد. كمي بيشتر از 77 سال عمر كرد و سال 1989 در چنين روزي در بيمارستاني در گرينويچ (ايالت كنتيكت) از دنيا رفت. بيشتر كتابهاي تاكمن به فارسي هم ترجمه شدهاند و در بازار كتاب كشور ما پيدا ميشوند و از اينرو نام او براي كتابخوانهاي ايراني نام ناشناختهاي نيست. در «توپهاي ماه اوت» پشت پرده سياست در مقطع منتهي به جنگ اول جهاني را روايت ميكند و با «آيينهاي در دوردست» زندگي اروپاييان در قرن چهاردهم - قرن طاعون، قرني كه مردم به قحطي دچار شدند و برخيها از شدت گرسنگي فرزندانشان را خوردند - به تصوير ميكشد. جز اين دو كتاب، «سلام اول» (1988) درباره انقلاب امريكا، «تاريخ بيخردي» (1984) با موضوع حماقتهاي مشهور تاريخ و «برج فرازان» (1966) كه روايتي از اروپاي پيش از جنگ اول جهاني است، كتابهاي ديگر ترجمه شده از او هستند.