نگاهي به ركوردشكني كريس در فضاي مجازي
۴۰۰ ميليون فالوور به چه دردي ميخورد؟
داشتن صدها ميليون فالوور در اينستاگرام چه احساسي دارد؟ اينكه بيشتر از جمعيت يك كشور طرفدار آدم باشند؟ حتما حس فوقالعادهاي است. براي آدمها كه يكي از اصليترين نيازهايشان ديده شدن است. مطمئنم آرزوي اكثر ماست كه يك ميليون فالوور داشته باشيم.
نميخواهم در مورد مشكلات معروف بودن مزخرف سر هم كنم، اما ميشود به اين فكر كرد كه از يك جايي به بعد، با بزرگ شدن سرسامآور اعداد توي شبكههاي اجتماعي بعضي چيزها معناي خودشان را از دست ميدهند. اسمش مشخص است: شبكه اجتماعي! حالا وقتي اعداد فالوورها، لايكها و كامنتها از حدي بزرگتر شوند ديگر اجتماعي بودن شبكه از بين ميرود چون ارتباطي شكل نميگيرد. اگر بحث «درآمدزايي» و فخر فروختن با عنوان «معروفترين آدم فضاي مجازي» را بگذاريم كنار، آدمي مثل رونالدو چه لذتي از داشتن پيجي با ۴۰۰ ميليون فالوور ميبرد؟ او كه نه ميتواند ببيند چه كسي لايكش كرده و نه حتي ميتواند كامنتها را بخواند. هر پست رونالدو در كمتر از چند ثانيه دهها هزار تا لايك خورده و چند صد تا كامنت گرفته. در فاصله ۲۴ ساعت اين اعداد به ميليونها و چند ده هزار ميرسد. وقتي نميشود لايكها را شمرد، كامنتها را خواند، منشنها را ديد، ريپلايها را جواب داد، وجودشان چه اهميتي دارد؟ انگار كه نه لايكي هست نه كامنتي نه ريپلايي. يكي از لذتهاي پست و استوري گذاشتن توي اينستا تماشاي واكنش مخاطبان به كنش ماست، آن هم نه واكنش دوستان نزديك. اين واكنش غريبههاست كه اغلب هيجانانگيز است. آدمهايي ناشناس كه نسبت به ما حسي پيدا ميكنند. حسي نسبت به غذايي كه خورديم، شعري كه نوشتيم، ديدگاه سياسي كه داريم، جايي كه رفتيم، حرفي كه زديم، مهماني كه در آن بوديم. به نظر رونالدو و همه آدمها با پيجهاي چند صد ميليوني از اين لذت محرومند چون به هيچوجه نميتوانند بنشينند كامنتها را بخوانند يا به منشنهايي كه ميشوند سر بزنند. از اين نظر شايد بتوان گفت يك پيج چهارصد ميليوني با پيجي كه صفر فالوور دارد فرق زيادي نميكند. درست مثل ميلياردري كه نتواند يك دلار از پولش را خرج كند.شايد تمام اين تفسير اشتباه باشد چون واقعا ما حتي لحظهاي از چيزي كه رونالدو، مسي، سلنا گومز، ترامپ و... تجربه كردند را درك نكرديم. فقط ميدانم كه ترجيح ميدهم اگر قرار باشد روزي هزاران چشم روي من زوم شوند، بتوانم چند تا از اين چشمها را تشخيص بدهم. اين جزييات است كه لذت ديده شدن را چند برابر ميكند. وقتي چشمهايي كه به آدم خيره شدند آنقدر زيادند كه نميتوان تشخيصشان داد، چه فرقي با ديوار دارند؟