توليد و مانعزداييها با مديران مانعزا
اباذر براري
مديران، بالطبع انسانهايي جسور با توانايي رهبري بالا هستند. از الزامات يك رهبر، توانايي انتخاب و تصميمگيري است. آنچه ساير انسانها را به انتخاب شخصي همسان خودشان به عنوان رهبر ترغيب ميكند؛ فرار از انتخاب است. البته موضوع تنها فرار از انتخاب نيست، ويژگيهايي مثل ذهن تحليلگر، ريسكپذيري، افق ديد گسترده و همگنسازي تمام عوامل از مواردي است كه يك نفر را به ابتداي صف سوق ميدهد تا سكان يا فرمان را در دست بگيرد. آنچه كشورهاي در حال توسعه را به هدف توسعهيافتگي ميرساند؛ مديران آن هستند. چندسالي است كه مديران تصميمگيرنده حوزههاي اقتصادي و حتي ساير حوزهها در كشور ما ويژگي اصلي خود را از دست دادهاند يا شايد به فراموشي سپردند. قوانين وضعشده از جانب اين مديران، در بازه زماني بسيار كمي دستخوش تغيير ميشود و اين تغييرات مشكلات بسياري براي فعالان حوزههاي اقتصادي ايجاد ميكند. اين ماجرا فقط وابسته به تغيير در تصميم مديران نيست. جو حاكم بر فضاي اقتصادي و سياسي كشور، اعمال تحريمها، تغييرات و تنشهاي اقتصادي در كشور به اين بيثباتي دامن ميزند. به عنوان مثال، تصويب قانوني براي گشايش در زمينه صادرات، شركتها را در راستاي افزايش توليد يا صادراتشان يا سرمايهگذاري در اين زمينه ترغيب ميكند اما به فاصله كوتاهي قانون لغو ميشود يا موانع براي رسيدن آن به منصه ظهور باعث ناكارآمدي آن خواهد شد. همين موضوع تمام چرخه اقتصاد را معلول و معيوب ميكند. روزگاراني نه چندان دور مديراني كه در راس امور بودند توانايي اتخاذ تصميم با كمترين ضريب خطا را داشتند، براي اجرايي شدن تصميمات و نظراتشان اقدامات موثر انجام ميدادند و از افرادي كه در راستاي تصميم آنها اقدامي كرده بودند، حمايت لازم را به عمل ميآوردند. اينكه چرا مديران از تصميمگيري و مديريت امور شانه خالي ميكنند عوامل و شرايط زيادي دارداما شايد بتوان احتمال داد كه در روزگار كنوني عدم اتخاذ تصميم، بهترين تصميم است. آنچه احتمالا مديري جسور را مجبور به تغيير موضع ميكند؛ ورود بيجهت نهادهاي نظارتي و بازرسي و مواخذه مديران تصميمگيرنده است. از طرفي در سالهاي اخير، شاهد عدم تجانس رشته و تخصص مدير با حوزهاي كه به مديريت آن گماشته شده است؛ بوديم. نبود دانش و تخصص لازم در كنار كمتجربگي باعث انتخابهاي سطحي و غيرقابل دفاع از جانب مديران شده كه تغيير تصميم در بازه زماني كوتاه از اين موضوع نشات ميگيرد. متاسفانه خلأ حضور چنين مديران مقتدر و باصلابتي در كشور حس ميشود. شايد يكي از علل كمبود مديراني اينچنين، تضعيف كردن همان ويژگي انتخاب و تصميمگيري است. بلايي كه افرادِ در راس امور و حتي گاهي عموم مردم بر سر مديران آوار ميكنند؛ از يكسو به عقبنشيني و محافظهكاري مديران جسور و از سوي ديگر به روي كارآمدن و مديريت افراد فاقد ريسكپذيري و توانايي تصميمگيري ميانجامد. كشور ما پتانسيل بالايي در حوزههاي اقتصادي از خود نشان داده و از بالقوه به بالفعل رسيدن اين پتانسيلها مستلزم حضور و فعاليت مديران جسور، ثابتقدم و آگاه است تا گامهايي محكم به جلو بردارند و با وجود ضريب خطاهاي جزيي كه در هر تصميمگيري وجود دارد براي تحقق انتخابهايشان بكوشند .
مدرس دانشگاه و تحليگر مسائل اقتصاد سياسي