• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5146 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۰ بهمن

رستگاري در زندان

ابراهيم عمران

گويا قرار است پريناز ايزديار هروقت پايش به زندان باز شود؛ در مقام هنرپيشگي، دل و دلدادگي‌ها آغاز شود... او اين‌بار نقش دختري را بازي مي‌كند كه صدايي عاشق صدايش مي‌شود. اين صدا از درون زندان است و صاحب صدا، نديده؛ حس خوبي از آواي پشت تلفن دريافت مي‌كند. مخاطب نيز در پي داستاني است عاشقانه از درون زندان. فيلم «ملاقات خصوصي» درامي است با تلنگر بالا به اجتماع. دو سوي داستان اين اثر مي‌تواند دستاورد كارگرداني باشد كه با اين فيلم، نامش براي سال‌ها در ذهن مخاطب به يادگار باقي بماند. داستان حمل مواد به داخل زندان و واقعيتي كه نمي‌توان كتمانش كرد در يك سمت داستان قرار دارد و در سويي ديگر دلدادگي دختر به جوان زنداني. از گوشه و كنار و از طريق مادر پسر نيز متوجه مي‌شود؛ زندان رفتنش به واسطه بحران مالي بود كه گريبانش را گرفت. وگرنه با شخصيتي كه مدرس زبان انگليسي است و آهنگ خارجي براي دختر مي‌فرستد؛ انتظار خلاف كردن نمي‌رود. فيلم تا يك‌سوم اول كار؛ براي مخاطب چالش خاصي ايجاد نمي‌كند و زماني‌كه پدر دختر از درون زندان متوجه ارتباط فرهاد (هوتن شكيبا) با پروانه (پريناز ايزديار) مي‌شود؛ نقطه ثقل داستان آغازي دوباره مي‌يابد. به واسطه دو نفر كه سر دسته وارد كردن مواد به زندان هستند؛ عقد اين دو انجام مي‌شود و از همين سكانس است كه مي‌توان سير ديگري براي فيلم در نظر گرفت. بحث وارد كردن مواد جان تازه‌اي مي‌گيرد و ترفندهايي است كه از قبل زده مي‌شود تا زنان هنگام ملاقات خصوصي در اتاق خاص؛ مواد را به دست همسران برسانند. تا اينجاي كار فيلم به درستي و بي‌لكنت به مخاطب اين نكته را نشان مي‌دهد. وجه ديگر داستان اما شوريدگي حالي است كه دختر داستان پيدا مي‌كند. او ابتدا عشق فرهاد را باور مي‌كند. فرهاد نيز امري جز اين نشان نمي‌دهد. هرچند در پازلي قرار مي‌گيرد كه ناخود آگاه، پروانه نيز، خواسته و ناخواسته بايد در اين كار وارد كردن جنس؛ دخيل شود. به واسطه شيشه‌اي كه برادر پروانه در مغاره؛ جاساز كرده است. چرايي ارتباط گرفتن فرهاد با پروانه به واسطه پدرش، بيشتر براي مخاطب آشكار مي‌شود. اين‌بار فرهاد عشقي را مي‌يابد كه در پي زندگي با اوست. نه اينكه بسان فريبا ديگر كاراكتر زن داستان كه مواد وارد مي‌كند؛ آنگونه مورد سوءاستفاده واقع شود. هوتن شكيبا بار ديگر نقشي را جان مي‌دهد كه قرار است عاشق پيشه واقعي باشد. و از دل اين عشق؛ گوشه چشمي به هدفش نيز داشته و از اين رهگذر به خواسته‌اش؛ ناخواسته برسد. شكيبا در فيلم «شبي كه ماه كامل شد» نيز چنين عشقي را تجربه كرده بود. با اين تفاوت كه آنجا قصد و نيتش، دست‌كم براي خودش آشكار بود. اينجا اما در ورطه‌اي مي‌افتد كه بيرون آمدن از آن برايش، سخت دشوار است. پروانه عشقش را پذيرفت. دل داد و دل گرفت. نمي‌توان به آساني اين هم آغوشي جسم و روح را ناديده بگيرد. در بزنگاه خاص، به كمك عشقش‌ مي‌آيد. هردو اما زنداني خواهند شد. يكي كمتر و ديگر بيشتر. اما اتاق ملاقات خصوصي شان آنچنان كه پروانه در ديالوگي گفته بود؛ چيده مي‌شود. روميزي طرح‌دار و گل پشت پنجره. داستان عشق دردناك فيلم، محملي خاص نمي‌يابد. فرجامي تلخ اما پيامي شايد كمي شيرين دارد. مي‌توان اميد و باور داشت كه اين‌بار زنان؛ صرف وسيله و هدف؛ معرفي نمي‌شوند. مي‌توانند دل ببازند اما اينگونه نباشد كه قرباني محض معرفي شوند. به مدد موسيقي ناب فيلم؛ اين حس عدم قرباني بودن زن، باور بيشتري در ذهن مخاطب مي‌يابد. معلم انگليسي‌اي كه در خلوتش موزيك خاص گوش مي‌كند؛ قصد فرار به تركيه دارد؛ در چرخشي باورپذير به كمك موسيقي متن فيلم؛ در لحظه خاص؛ كمك‌رسان دختري مي‌شود كه بي‌اطلاع از همه جاروحش را نزد او جاي مي‌گذارد. پايان قابل قبول اين فيلم كه طبق نوشته ابتدايي؛ از داستاني واقعي نشات گرفته است؛ از جمله پايان‌بندي‌هاي درست در فيلمنامه است. فيلمنامه‌‌اي كه براي شخصيت‌هايش؛ تا جايي كه امكان داشت؛ پرونده‌‌اي داشت. از پسركي كه ابتداي اثر نشان داده شد تا برادر پروانه و مادرش. اين فيلم مديون دو امر مجزاست؛ فيلمنامه كمتر داراي نقص و موسيقي بجا و درست. و بازي قابل قبول پريناز ايزديار و هوتن شكيبا. اولي دختري عاشق پيشه را در چهره‌اش پروراند. و دومي هم مردي دل داده و در عين حال اندكي خلافكار محتاج و درگير مقتضيات زمان را. هر دوي اينها در نكته‌اي مشترك بودند؛ تا جايي‌كه توانستند بازي نكردند بلكه خود نقش بودند به معناي كامل كلمه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون