نگاهي به فيلم شهرك ساخته علي حضرتي
درامي در سطوحي چندلايه
مختار شكريپور
فيلم «شهرك» به نويسندگي و كارگرداني «علي حضرتي» كه دربخش سوداي سيمرغ چهلمين جشنواره فيلم فجر حضور دارد، داستان چند جوان عشق بازيگري است كه براي ايفاي نقش درفيلمي از يك كارگردان معروف تست ميدهند. «نويد فلاحتي» با بازي ساعد سهيلي در اين تست قبول ميشود اما حضورش يك شرط دارد و آن، قطع ارتباط با خانواده و دنياي بيرونياش به قصد تمرين نقش «فرهاد مدبر» نقاش ساختمان است. به نوعي در يك شهرك محصور ميشود و تنها با بازيگران ديگري كه قرار است در اين فيلم به ايفاي نقشي بپردازند ارتباط بايد داشته باشد. كمترين عدول از بازي و برگشت به اصل زندگي بيرونياش هم، باعث رد شدن او و بقيه كانديداهاي نقشهاي فيلم ميشود.
اين فيلم داستاني خطي اما به نسبت پر هول و ولا و بديعي دارد، چراكه زندگي شخصيتها روي لبه تيغي ميان دنياي بيروني و دنياي بازي قرار ميگيرد و نوعي حس سياليت و معلق بودن، سردرگمي و گسست ذهني و عيني و دچار شدن به وهم به آنها و حتي به مخاطب فيلم در تفكيك زندگي شخصيتهاي فيلم به منزله بازي و زندگي بيروني و اصلي ميبخشد كه اين در نوع خود ابتكاري تازه در دنياي روايت و سينما است. اين شخصيتهاي در واقع بلاتكليف دارند در دو سطح و به دو نحو در اين فيلم بازي ميكنند. شهرك، بهرغم داستان خطياش، اتمسفر غريب و وهم گونهاي نيز مانند خوابي غريب ايجاد كرده كه بزنگاههاي دراماتيك و داستاني فيلم را رقم ميزند. با اين حال، حضرتي دريك نوع نگاه به نظر ميرسد كه چندان از عهده سر و سامان دادن به اين روايت پرهول و ولا و سردرگمكننده برنيامده و ابهاماتي بيپاسخ بهجا ميگذارد. البته با نگاه ديگري هم ميتوان اين تلقي را داشت كه ايجاد اين گسستهاي روايي و ابهامات موجود در تفكيك كنشها و واكنشهاي واقعي و بازي وديگر پايانبندي باز فيلم هم قصد عمد فيلمساز براي پديد آوردن اين قضايا در ذهن مخاطبش و ديگر ايجاد دنياي مدنظرش است.
فيلم شهرك از لحاظ مضمون و درونمايه هم در پي القاي نقطه نظراتي از جمله هويت و خويشتنداري انساني است؛ اينكه فرهاد مدبر، كه شايد در اين بازي نماد نوع بشر است، از يك طرف بايد بردباري پيشه كرده و از خود واقعياش عدول نكند و از طرف ديگربايد هويت تازهاي بپذيرد اما درنهايت بازي را تاب نميآورد و مغلوب آن ميشود! دراينجاست كه به نظر ميرسد مولف اين داستان درپي القاي اين نكته بر ميآيد كه بشر توان خويشتنداري لازم براي ايجاد مدينهاي فاضله را ندارد و نويد به نامزدش خيانت ميكند و غرق دنياي بازي در نقش فرهاد و شهركي ميشود كه دنيايي وراي آن مدينه فاضله است. البته برعكس اين برداشت هم ممكن است؛ اينكه فرهاد عشق واقعياش را در اين بازي و هويت جديد پيدا ميكند و هر آنچه در گذشته داشته سايه حقيقت بوده است وحالا به عشق واقعياش كه فرشته است رسيده و ميخواهد او را انتخاب كند. علاوه بر اين، ميتوان مبحث ديگري را هم در اين ميان باز كرد و اينگونه استنباط كرد كه زندگي تحت نظر، حتي اگر بدون فشار و در راستاي تمايلات هم كه باشد، زندگي پوچ و آزاردهندهاي است! به هرحال، ويژگي عمده فيلم شهرك اين است كه مضمون و درونمايهاش نيز چند لايه و مانند داستانش درمرز تلقيهاي مختلف است و تأويلهاي مختلفي هم ميتوان از اين لحاظ از آن كرد؛ شايد از اين رو بتوان حضرتي را موفق دانست چون درخلق نوعي چندلايگي مضموني و برلبه تيغ قرار دادن مخاطب درست عمل كرده است. در پايان بايد گفت كه فيلم شهرك، علاوه بر كيفيت مقبول در صدا و تصوير و كشش داستاني و بازيهاي خوب، فيلمي قابل تأمل، بديع و تجربهاي به نسبت جديد است كه سازنده آن در پي خلق روايت، فضا و در كل دنيايي متفاوت در عالم سينما است اما چندان از عهده سروسامان دادن آن برنيامده و جاخاليهاي زيادي ازاين پازل را پر نكرده است. شايد هم اصل پازل اين است؛ پازلي با خانههايي خالي!