ساعد سهيلي به درستي مهندسي نقش را درك كرده
سينما سينماست!
رامين مارالي|«شهرك»، دومين ساخته بلند علي حضرتي، از همان پرده اوليه فيلم قلاب خود را مياندازد؛ فضايي آشنا كه به اتمسفري مرموز و بكر بدل ميشود؛ تعليقي كه سلسله سوالاتي در ذهن مخاطب ميگنجاند و پيشداوريهايي را رقم ميزند. فضاي مبهم فيلم چيزي شبيه به سريال پرمخاطب «بازي مركب» است با اين تفاوت كه قرار نيست كسي كشته شود اما كسي هم از سرنوشت خود خبر ندارد. فيلمساز با هوشمندي مسيري خلاف جهت قضاوتهاي مخاطب انتخاب ميكند و شخصيت اصلياش را در شرايطي ويژه قرار ميدهد. انساني كه بايد هويت خودش را به فراموشي بسپارد و اگر قاعده را رعايت نكند از رويايش دور ميشود. جنبههاي دروني فيلم بدون كليشه و اغراق به «عشق به سينما» و «بازيگري» ميپردازد و دغدغههايي را مطرح ميكند كه يك هنرپيشه ممكن است با آن مواجه شود اما درونمايه فيلم فراتر از اين مفهوم ميرود و از تغيير آدمي در يك محيط ناشناخته و «ديگر» سخن ميگويد. فردي در شرايطي به يك محيط و آدمهاي غيرواقعي دل ميبندد و به استقبال شخصيت تازه خود ميرود. در اينجا يك عاشقانه غريب نيز شكل ميگيرد. دو شخصيت اصلي داستان دلمشغوليهاي يكديگر را درك ميكنند؛ گويي تنها ميتوانند يكديگر را «باور» كنند. ساعد سهيلي، توانسته به درستي مهندسي نقش را درك كند و پيچيدگي شخصيتپردازي كاراكتر را مورد تحليل قرار دهد. بازي او در «شهرك» يكي از تكنيكيترين بازيهاي كارنامه حرفهاياش محسوب ميشود. فيلم علي حضرتي اداي ديني است به سينما و اين هم در درون درام نمود پيدا ميكند و هم در شيوه پردازش و اجرا. ايده اصلي آن چنان عمق پيدا ميكند كه تماشاگر تا انتها درگير قصه و شخصيت ميشود؛ شخصيت مرموز «كاظم سياحي» و بازيهاي در سكوتش نيز به اين حس كمك ميكند.