• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5148 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۳ بهمن

حقيقت مسعود

حسن لطفي

در اينكه فيلم‌هاي مسعود كيميايي، موافقان و مخالفان سرسخت كم ندارد، شك ندارم. اين ويژگي مال امروز نيست. از دومين فيلمش (قيصر) شروع شده است. در يك طرف هوشنگ كاووسي و همفكرانش به عنوان مخالف به صف شدند، نوشتند و حرف زدند. در طرف ديگرش پرويز دوايي و هم‌نظرانش! اينكه اين مخالف و موافق‌ها چه تاثيري بر اضافه يا كم شدن تعداد تماشاگران آثار كيميايي داشته‌اند، چندان معلوم نيست (حداقل براي من). فقط مي‌دانم در بين اين تماشاگران يا بهتر بگويم طرفداران سينه چاك، حداقل دو نفر به خاطر فيلم‌هاي او نام فاميلي‌شان را به كيميايي تغيير داده و يك نفرشان هم نام پسرش را مسعود گذاشته است.
گذشته از اين، در بين شيفتگانش هم همه جور آدمي با هر گرايش و طبقه‌اي ديده مي‌شود. از نظر سواد و تحصيل هم همين‌طور است؛ بي‌سواد و تحصيلكرده رده بالا، يكجا جمع شده و زير علم او سينه مي‌زنند. البته در بين مخالفين سرسختش هم همين‌طور است.
آنها هم‌جنس‌شان از نظر خصوصيات انساني جور جور است. جالب‌تر از همه اين است كه چه موافق و چه مخالف سينه‌چاكش دلشان پي فيلم ساختن او است. حتي كساني كه هنگام تماشاي فيلم‌هاش، پوزخند مي‌زنند و مسخره‌اش مي‌كنند، ته فيلم به او بد و بيراه مي‌گويند و فاتحه فيلمسازي او را مي‌خوانند و با صداي بلند مي‌گويند بهتر است ديگر فيلم نسازد هم، ته دلشان از اينكه فيلم مي‌سازد خوشحال مي‌شوند، چراكه بعضي‌هاشان با بد و بيراه گفتن به اين فيلمساز هشتاد ساله هويت پيدا مي‌كنند و معلوم مي‌شود زنده‌اند. از مقدمه بگذريم و برويم سراغ سي امين فيلم مسعود كيميايي! با اين توضيح كه من هم در مورد او بي‌طرف نيستم. برايم مسعود كيميايي آقا بزرگ سينماي ايران است. آقايي كه بعضي وقت‌ها حرص آدم را 
در مي‌آورد. باعث مي‌شود خيال كني ديگر دوستش نداري و پاي حرف‌هاش نمي‌نشيني (حرف‌هاش! دقيقا منظورم همين است!) اما مدتي بعد دوباره خاكستر نشسته بر مهرش كنار مي‌رود و دوست داري دوباره ببينيش.
كنارش عكسي بگيري كه اگر رفت روي سينه ديوار، باعث شود ديوار نريزد. حرف‌هاش را بشنوي. حرف‌هايي كه از جنس ارادات آقا بزرگ به نقد قدرت است. كلماتش كنار هم نشسته‌اند تا تبديل به نماد، نشانه و شعر و شعور از جنس مسعود كيميايي بشوند. قلمبه و گل درشت هستند اما برخورنده نيستند. البته براي كساني‌كه او را همه جوره قبول دارند. از مصدق و گنگسترهاي وطني دهه سي و چهل مي‌گويد، اما نگاهش به امروز است. مصدقش خود مصدق نيست. شمايل مصدق است. حصرش حصر آدمي در گذشته نيست. به امروز و فردا هم ربط دارد. رفاقت‌هاش و عشق و زن و مردش شمايل ديروزي دارند اما براي خودش و كساني كه باورش دارند، مرد و زن امروز هستند. مرد و زني كه انگار زمانه به جايي مي‌رساندشان كه بدشان نمي‌آيد يكجوري كلكشان كنده شود و با گلوله از پا در بيايند. بگذريم و برويم سراغ خائن‌كشي سي‌امين فيلم بلند مسعود كيميايي! 
فيلمي كه سر و شكل و حرف‌هاش نشان از فيلمسازي دارد كه دلبسته سينما، سياست، مردم، رفاقت، عشق، زنانگي و مردانگي است. فيلمسازي كه اگر در اوج هم نباشد نگاهش به اوج است. اوجي كه قبل از آنكه سي ساله شود به آن رسيده و از بالاي آن سينما، رفاقت سياست و... را ديده است. بگذريم و برويم سراغ جديدترين ساخته مسعود كيميايي. بگذريم؟!... نمي‌شود. حداقل براي من نمي‌شود. خائن‌كشي بدون ديروز و امروز مسعود معنا ندارد. فيلم را بدون درنظر گرفتن حقيقت مسعود كيميايي ديدن باعث مي‌شود به نتيجه خوبي نرسيم. حتي قاب‌ها و نورپردازي حرفه‌اي، بازي‌هاي خوب، صحنه‌پردازي دقيق و بقيه چيزهايي كه ظاهرا به او ربطي ندارد را نمي‌توان درست ديد. براي درك خائن‌كشي بايد مسعود كيميايي و سينماي موردنظرش را كنار هم بخواهيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون