نگاهي به سالخوردگي زنانه در ايران
سيده مرجان دبيري
پيري فصل برداشت زندگي است، روزگاري كه آنچه در جواني كاشتهايم، بايد درو كنيم. اما ساختارهاي حاكم بر جامعه به گونهاي است كه عوامل متعددي بر محصول مزرعه زندگي هريك از ما تاثيرگذار خواهد بود و اين رخدادي است كه به دليل سياستگذاريهاي اشتباه حوزه جمعيتي و همچنين تغييرات سبك زندگي، در خوابِ غفلت بودن دستگاههاي فرهنگي كشور، موجب شده تا سالمندي با شيب تندي در كشورمان رخ داده، وارد فاز نخست سالمندي شويم و پديده قابل تاملتر، زنانه شدن سالمندي است و اين يعني، زنان تنهايي كه خيليهايشان هرگز ازدواج نكردهاند يا بعد از طلاق و جدايي هيچگاه در موقعيت ازدواج مجدد قرار نگرفتهاند و اين نه به آن معناست كه زنان و دختران شانه از مسووليت خالي ميكنند و نسبت به تشكيل خانواده بيتوجهند. نه! هم كفو نبودن، مغايرتهاي فرهنگي، عدم اعتماد به جامعه، ساختار شكني برخي مردان و بازخورد منفي آن در جامعه و تبعاتش، همه و همه منجر به عدم شكلگيري زندگي مشترك شده است كه گفته ميشود زنها بهرغم داشتن مشكلات باليني طولانيتر از مردان عمر ميكنند و اين به دليل بالابودن اميد به زندگي است و شايد مادرانه درونشان شاديبخش روح و جسمشان است. البته همين مساله هم بيارتباط با زنانهشدن سالمندي نيست. افزايش پوكي استخوان، افسردگي، تنها زندگي كردن و همچنين نياز به مراكز مراقبتي بيشتر كه خيل زنان سالمند تنها، سالهاي پاياني عمر خود را در آنجا ميگذرانند. البته سلامت جسماني اين جمعيت نه تنها در ايران، بلكه در ساير كشورهاي در حال توسعه نيز، در حال كاهش است. البته اگرچه اين موضوع شايد براي يك كشور توسعهيافته چالشبرانگيز نباشد، اما در كشوري كه در حال حاضر با چالش معيشت و رفاه جمعيت چند ميليوني سالمندش مواجه است، دورنماي مناسبي نيست. بنابراين نياز است كه دولت حمايت بيشتري از آنها بكند.
پيشي گرفتن آمار زنان سالمند نسبت به مردان، كشور را با يك هشدار جدي براي آينده روبرو كرده است كه اين زنگ خطر بايد جدي گرفته شود. بهطوريكه در آينده با يك جمعيت سالخورده زنانه مواجه خواهيم شد. آمارهاي وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي نشان ميدهد بالغ بر 7 ميليون نفر از جمعيت كشور بالاي 60 سال هستند كه اين مقدار معادل 8 درصد كل جمعيت ايران است. و اينكه20 درصد زنان سالمند يعني 900 هزار نفر آنها تنها زندگي ميكنند، نشاندهنده آن است كه تنها 5 درصد مردان تنها زندگي ميكنند كه اين نشاندهنده آن است كه مردان كمتر به تنهايي علاقه دارند.
افزايش فقر اقتصادي در كشور و نبود عدالت جنسيتي در ميان زنان به خصوص زنان تنهاي سالمند و نداشتن پشتيبان مالي و فرزندان سهل انگار و عدم آشنايي با حقوق اين قشر، بيشترين آسيبها را متوجه خود كرده است. كاهش سن سالمندي زنانه از 60 سال به 58 سال، تحليل نرخ رشد جمعيت و زادو ولد، افت تمايل به ازدواج و فرزندآوري در نسل جوان دهه گذشته و حال، كمكم به يكي از كهنسالترين كشورهاي جهان تبديل خواهيم شد. با نگاهي عميق به وضعيت سالمندان زن از ابعاد مختلف از جمله سلامت جسمي، روحي- رواني، خانوادگي، اجتماعي و... درمييابيم كه بهرغم تلاشها و پيشرفتهايي در وضعيت بهداشتي، اجتماعي و اقتصادي ما همچنان درگير فرازونشيبهايي هستيم كه مستلزم ياري بسياري از دستگاههاي اجرايي متولي اين امر هست.
كارشناس رفاه اجتماعي
پژوهشگر و فعال حوزه زنان و خانواده