«غرش تزار سرخ»
محمدحسين بنياسدي
صداي شمشير و غرش توپهاي امپراتوري تزاري روسيه و اتحاد جماهير شوروي در كليه درگيريها و تعيين خطوط مرزي و پيمانهاي متعاقب آن در اروپا و بخشي از آسيا به يادگار مانده است. درگيريهاي مكرر روسها و ساير كشورهاي اروپايي در ائتلافهاي مختلف، گاه در جناح دوستانه و گاه خصمانه منتج به تحولات عمده در اروپا شده است، جنگهاي روسيه با برخي كشورها از جمله امپراتوري عثماني به تولد برخي كشورها مانند يونان و بلغارستان و... منجر شده است. در ماه اوت ۱۹۳۹ نيز دايره تحرك روسها از امضاي پيمان بين آلمان نازي و اتحاد شوروي (پيمان عدم تعرض بين ريبن تروپ وزير خارجه آلمان نازي و مولوتوف وزيرخارجه شوروي) گرفته تا همكاري اتحاد شوروي با متفقين عليه متحدين سير كرده و سرانجام به تحكيم قدرت اتحاد جماهير شوروي به رهبري استالين بعد از جنگ منجر شده كه براي چند دهه لرزه بر اندام جهان انداخت و مسكو را مركز تحرك ديپلماتيك و شاهد هر تحول در دنيا كرد.
با افول و فروپاشي شوروي، اقتدار روسها نيز در جهان دستخوش كاهش و توان روسيه را تنها در حوزه نظامي حفظ كرد و در ساير حوزهها، اين كشور را به يك قدرت منطقهاي انرژيمحور فرو كاست، بديهي است اين فروپاشي و تزلزل خوشايند ناسيوناليستهاي روسي نبود و به دنبال آن بودند كه از خاكستر اين فروپاشي مجددا سر برآورند و كباده قدرتمندي را مجددا بر دوشهاي خود بكشند. اين روياي ناسيوناليستي روسي ديري نپاييد و بعد از يك مرحله فترت و سستي سرانجام از خاكستر اين فروپاشي و ذلت، ولاديمير پوتين با ويژگي تزار سرخ سر بر آورد و طي بيست و چند سال حضور در صحنه سياسي فدراسيون روسيه تا حدودي اقتدار روسها را احيا و نهتنها در حوزه داخلي و مرزهاي پيرامون روسيه، بلكه به مناطق بيروني از جمله ليبي و به ويژه در سوريه با چنگ و دندان نشان دادن، اراده براي احياي اقتدار روسيه را به رخ جهانيان كشيد.
در اين ميان گرچه در اوايل فروپاشي شوروي سابق با اغتنام از شرايط ضعف روسيه، سه جمهوري كوچك جدا شده از شوروي (ليتواني، استوني، لتوني) موفق به ادغام در غرب شدند و با عضويت خود در پيمان ناتو از خط قرمز روسيه عبور كردند، به مرور كه پوتين قدرت خود را بر كرملين تحكيم كرد مصمم شد كه از عضويت ديگر جمهوريهاي جدا شده، در ناتو جلوگيري و غرب را از حضور در كمربند امنيتي و مرزهاي روسيه دور كند. در اين ميان گرجستان با رهبران غربمحور در اثر اشتباه محاسباتي سر ناسازگاري با روسيه گذاشت كه با دخالت نظامي روسيه به جدايي آبخازيا از گرجستان در سال۲۰۱۴ منتج شد. بعد از اين برخورد مسكو، برخي كشورها از جمله اوكراين برنامه ادغام در غرب و عضويت در ناتو را ادامه و سياست گريز از روسيه را همچنان به پيش بردند تا سرانجام با يك حركت نظامي، روسيه، شبهجزيره كريمه را از اوكراين جدا كرد كه منجر به بالا رفتن سطح تنش بين مسكو و كييف شد.
اوكراين بعد از روسيه، دومين كشور از حيث جمعيت بين جمهوريهاي شوروي سابق به شمار ميرود و برخلاف گرجستان به لحاظ موقعيت جغرافيايي نيز براي روسيه حائز اهميت استراتژيك است لذا كرملين عضويت كييف در ناتو را برنميتابد و براي خنثي كردن آن خود را آماده پرداخت هزينه كرده است.
به نظر ميرسد روسيه ملاحظات
ذيل را دنبال ميكند
۱- جلب افكار عمومي داخل روسيه، روستبارهاي پيرامون و افزايش محبوبيت خود با احياي قدرت تاريخي روسيه
۲- دادن پشتگرمي و هشدار به كشورهاي پيرامون خود كه از شوروي سابق جدا شدهاند
۳- وادار كردن بقيه كشورها به رعايت خطوط قرمز امنيت ملي روسيه
۴- ادامه حيات و پشتيباني از نظامهاي توتاليتر سياسي مشابه روسيه در مناطق پيراموني و كشورهاي همسايه و در نهايت جلوگيري از دموكراسي در اين كشورها
۵- وادار كردن اروپا به رعايت حوزه امنيت ملي روسيه
۶- توقف توسعه جغرافيايي ناتو وهشدار به اين سازمان دال بر نپذيرفتن كشورهاي جداشده از شوروي سابق به ويژه اوكراين
۷- ايجاد شكاف بين اروپا و امريكا
۸- ترغيب و تشويق مردم اوكراين براي واداركردن دولت خود جهت اجتناب از سياستهاي ضد كرملين
۹- ثابت كردن قدرت مسكو به عنوان تنها كشور قادر به حل امنيت و رفع اختلاف بين كشورهاي پيرامون (نمونه بارز آن ارمنستان و آذربايجان) و سركوب اخير معترضان در قزاقستان.
پوتين كه جامه تزار سرخ را بر قامت خود انداخته از يكه تازي امريكا و جهان تك قطبي ناراضي است و از طرف ديگر ميداند كه در حوزه اقتصادي و صنعتي و تكنولوژيكي دچار ضعف است ولي با اين همه به خاطر منابع نفت و گاز اروپا را نيازمند به خود ميبيند، از طرف ديگر پوتين واقف است كه نه اروپا و نه امريكا توان و تمايل درگيري با روسيه را بر سر اوكراين ندارند و حداكثر اقدام آنها اعمال تحريم بر مسكو خواهد بود كه نميتواند روسيه را از پاي درآورد.
اين روزها بحران اوكراين به يكي از داغترين موضوعات دنيا بدل شده و امريكا، روسيه را در آستانه تحميل جنگ و تجاوز به اوكراين ميداند، رهبران اروپا نيز ديپلماسي فعالي براي جلوگيري از درگيري اتخاذ كردهاند، در اين ميان رسانهاي غرب، اوكراين را در محاصره نيروهاي روسيه توصيف و حتي ورود آنان به خاك را محتمل ميدانند.
از شواهد چنين برميآيد كه پوتين با مشتهاي آهنين و نشان دادن چنگ و دندان به همه مخاطبان خود اعم از داخلي، پيراموني، منطقهاي و جهاني خود تاكنون موفق شده اراده خود براي احياي اقتدار روسيه و ابهت كاخ كرملين را مجددا به نمايش بگذارد، در اين ميان با شناختي كه پوتين از شرايط امريكا، اروپا و جهان دارد تقابل نظامي با روسيه را بسيار بعيد ميداند و از سوي ديگر اوكراين را به لحاظ قدرت نظامي همرديف خود نميداند ولي از حركت نظامي محدود جهت گوشمالي رهبران اوكراين و حتي تشويق به جدايي ناحيه روسنشين ديگري از اوكراين، ابايي ندارد و همزمان به دنبال متقاعد كردن مردم اوكراين در جهت واداركردن رهبران خود به اجتناب از سياست روسستيزي نيز تلاش ميكند. تجاوز، تهديد و تجزيه و تحميل پيمانهاي خفتبار از شيوههاي مرسوم روسهاست، متاسفانه كشور عزيز ما ايران نيز از اين حربه روسها در امان نمانده است. پوتين به خوبي ميداند كه تجاوز نظامي و تسخير اوكراين هم به لحاظ اقتصادي و هم افكار عمومي جهاني عليه روسيه خواهد بود لذا مايل نيست تجربه لشكركشي به افغانستان دوباره زنده شود گرچه شايد برخي جناحهاي غرب بيميل نباشند كه روسيه در دام جديد اشغال اوكراين گرفتار آيد.
محتمل است در نتيجه تلاشهاي ديپلماتيك سران اروپا به منظور دور كردن جنگ از اوكراين پيماني متضمن ملاحظات امنيتي روسيه و منافع مرضيالطرفين اوكراين و غرب تهيه و امضا شود كه نوعي موفقيت براي روسيه و مشخصا رداي افتخار بر قامت تزار سرخ توصيف شود و سر آغازي براي قدرت نمايي بيشتر روسيه در منطقه و جهان رقم زند. به هر حال بلندپروازي و احياي قدرت روسيه در منطقه و جهان بدون هزينه نيست و پوتين عزم خود را براي آن جزم كرده است.