گزارش «اعتماد» از آسيبشناسي افزايش و تنوع سرقت
در گفتوگو با امانالله قراييمقدم
شغل: سرقت
مجرمان در انبوه انسانها گم شدند
بهاره شبانكارئيان
سرقت پيچهاي چراغ بزرگراه، سرقت درپوشهاي فاضلاب، سرقت كابلهاي برق، سرقت آهنآلات پل فلزي، سرقت صندليهاي پاركها، سرقت خانهها، سرقت گوشي و سرقت...
علتهاي بسياري براي دست زدن به عمل «سرقت» در جامعه وجود دارد، اما فقر دليل اصلي اين موضوع از سوي اكثر كارشناسان عنوان شده است.
يك زماني فقط دزدي از خانهها و كيفقاپي را سرقت ميدانستند ولي حالا انواع و اقسام دزديها در جامعه به وضوح ديده ميشود؛ آنهم در روز روشن.
سارق يا سارقان ديگر برايشان تحليل و نگاه مردم به عمل آنها، اهميت چنداني ندارد و فقط منفعت خود را در اين كار ميبينند و ماديگرايي در كشور حرف اول را ميزند.
همين سه روز پيش بود كه جزييات سرقت پل در غرب تهران منتشر شد. اين سرقت شامل سرقت ورقهاي فولادي و سنگينوزني كه با برنامهريزي و حسابشده اتفاق افتاده بود، تردد را غيرقابل ممكن كرده بود. پس از آنكه ۱۴ نفر شناسايي و دستگير شدند؛ حسين رحيمي رييس پليس پايتخت در جزييات اين خبر عنوان كرد كه اين سرقت از سوي برخي پيمانكاران شهرداري يا افراد مرتبط با آنان صورت گرفته شده است.
در پي انتشار اين خبر و اخبار مرتبط با چنين سرقتهايي، «اعتماد» درصدد برآمد با مصاحبه با يك جامعهشناس دلايل گسترده شدن سرقت در جامعه را بررسي كند.
كسب درآمد از هر راهي
امانالله قراييمقدم جامعهشناس درخصوص سرقت در جامعه ميگويد: «وقتي كه فقر افزايش پيدا كند، شكاف طبقاتي عميق شود و بيكاري در جامعه افزايش يابد، سرقت نيز زياد ميشود، به خصوص براي جوانان، چون اكثر اين سرقتها توسط جوانان تا رده سني 35 سال انجام ميشود. شخصي كه مسن است نميتواند برود پيچ و مهره ريل يا پل را باز كند يا كابل برقها را سرقت كند. پس اين موضوع خود نشان ميدهد كه بيكاري و فقر، شكاف طبقاتي و دشواري در تامين معيشت آنقدر افزايش پيدا كرده است كه علاوه بر كيفقاپي، سرقت موبايل و از ديوار مردم بالا رفتن چنين سرقتهايي نيز در جامعه رخ دهد. البته اين عمل خود نشان ميدهد كه يك جوان دست از همهچيز شسته و به قدري تحت فشار است كه متوجه كاري كه ميكند، نيست. در نتيجه اخلاقيات، معنويات و خوب و بد ديگر براي اين جوانان معنا ندارد. رهبري نيز طي دو، سه روز اخير با سخنرانياي كه كردند، پذيرفتند كه تامين معاش مردم با مشكلات شديد روبهرو شده و شكاف طبقاتي و اجتماعي افزايش پيدا كرده است. علاوه بر اينها بيكاري براي 4 ميليون جوان در كشور رواج پيدا كرده و حدود 20 ميليون حاشيهنشين در كشور داريم، بنابراين اين سرقتها امري عادي است. نيروهاي برانگيزنده يعني نيروهايي كه ديگران را تحريك ميكنند كه پيچها را باز كنند، كابلهاي برق را بدزدند، تابلو برق را سرقت كنند و... بر عوامل بازدارنده كه پليس باشد و زندان باشد و دستبند باشد و... افزايش پيدا كرده است. اينطور بگويم كه فضاي اجتماعي كشور ما در حال حاضر بهشدت جوانان را تحريك ميكند كه به دنبال كار خلاف بروند و از هر روشي كه ميتوانند كسب درآمد كنند. ناامني نيز مسلما با اين وضعيت بالا ميرود. هرچند كه اين مساله ناامني از مدتها قبل بالا رفته بود. الان شاهد اين موضوع هستيم كه اكثر مردم درهاي خانههايشان را ضدسرقت كردهاند، ولي با اين حال سرقت از خانهها اتفاق ميافتد. وقتي شخصي در منظر عموم چاقو يا قمه ميكشد و از طرف ديگر خريد اسلحه رو به افزايش ميرود، ميان مردم احساس ناامني تشديد ميشود.»
نسبت ماديگرايي به سرقت
اين جامعهشناس و استاد دانشگاه در ادامه اين موضوع توضيح ميدهد: «هر قدر هم سرقتها افزايش پيدا كند قبحش نيز ريخته ميشود. مساله ديگر در جامعه امروز ما اين است كه ارزش هر آدم به ميزان داراييهاي او است. به ظاهر او است. به ماشين او است. چون حرف اول را در كشور ما ماديات ميزند. ذهنيت حاكم بر اذهان بشر ماديات است. ديگر اين خوب است و آن يكي بد است معنا ندارد. به عنوان مثال يك انسان به همانقدر ارزش دارد كه درآمد دارد، بنابراين انسانها در چنين دوراني كه جزو دوران سوم به حساب ميآيد ذهنشان ماديگرا ميشود. چون از منظر ما جامعهشناسان جهان به سه دوره تقسيم ميشود؛ دوره عقلاني، دوره شهودي و مذهبي و دوره حسي و مادي. در دوران سومي كه ما در آن بهسر ميبريم همهچيز آن طوري است كه مردم ميبينند و مورد قضاوت قرار ميدهند و پول و ماشين و النگو و... شخصيت افراد را مشخص ميكند، در نتيجه انسانها با اهداف ماديگرايي نسبت به هم بيتفاوت هم ميشوند. چنانكه دختري كه بر سر پل مديريت، جلوي چشمان مردم كشته شد حتي يك نفر نيز حاضر نشد جلو برود. همچنين چندين سال پيش در ميدان كاج سعادتآباد يك پسري كشته شد و يك نفر نتوانست جلو برود. اين يعني افراد نسبت به هم بيحس شدند، بيتفاوت شدند. انسانها به صورت ربات در آمدند. در چنين وضعيتي اگر سارقي كيف يا گوشي افراد را سرقت ميكند، اصلا برايش مهم نيست كه اگر طرف را هل ميدهد سرش به لبه جدول يا خيابان بخورد و بميرد. چون او دنبال هدف خودش كه ماديات است رفته و معنويات در ذهنش كمرنگ شده پس در نتيجه بيرحم ميشود. ببينيد در يكي از حادثههاي شهر اصفهان يك دختري با پرايد جان يك پسر را گرفت و گفت اشكال ندارد پولش را ميدهم. اين يعني هم بيرحم شده و هم ارزش افراد را در پول ميبيند. موضوع مورد بحث ديگر كه مخصوصا در شهرهاي بزرگ مانند تهران، كرج، مشهد و اصفهان بيشتر ديده ميشود اين است كه مجرمان در انبوه انسانها گم ميشوند. يعني ترس از شناخته شدن ندارند. شما خيلي از كارها را نميكنيد چون شناخته ميشويد پس سعي ميكنيد خيلي از كارها را نكنيد. ما حدود 20 ميليون حاشيهنشين داريم پس ترسي براي شناخت و موضوعات ديگر وجود ندارد. در نتيجه طرف در روز روشن سرقت ميكند. مثلا در يكسري محلهها هم مانند خيابان هرندي، ترمينال جنوب، ميدان شوش و... چنين مسائلي اصلا قبحي ندارد و باز است. از ديدگاه جامعهشناسان موضوع سرقت و انواع و اقسام فسادها و جرمها در اين محلات بيشتر است.»
فقير دزد ميشود؟
قراييمقدم در ادامه درخصوص رابطه فقر و ماديات ميگويد: «اگر در جامعه فردي احساس كند تامين معاشش به خطر افتاده مجبور ميشود دست به چنين اعمالي بزند. البته اين نيست كه قانون صادر كنيم هر شخصي كه فقير است دزد ميشود، خير. برخي نيز سر گرسنه زمين ميگذارند، ولي حاضر نيستند دزدي كنند، چراكه معنويات و اخلاقيات در ذهنشان هنوز وجود دارد. جوانان امروز ما نسبت به نسل گذشته خود توقعاتشان بيشتر شده و يكسري اصول اخلاقي برايشان ديگر اهميتي ندارد. نسل گذشته يكسري چارچوبها و معنوياتي را در ذهنشان رعايت ميكردند. همانطوركه اشاره كردم اكثريت اين سارقان كه در جامعه شاهد هستيم جوان هستند. افراد با سن بالا نميتوانند پيچ و مهرهها را باز كنند و از تير بالا بروند، كابل و تابلو برق سرقت كنند. چون سنشان بالا است و اين كار برايشان سه روز طول ميكشد. يك جوان است كه در عرض چند ثانيه سيمهاي برق را ميدزدد. صندلي پارك را سرقت ميكند. آهنآلات را از هر گوشه، كنار شهر به سرقت ميبرد. مالخر هم كاري ندارد از آنها ميخرد. مالخر هم به فكر جيب خودش است. در همين سرقتي كه اخيرا نيز منتشر شد و مشخص شد سرقت اين آهنآلات پل غرب تهران كار برخي از عوامل پيمانكاران شهرداري بوده اين موضوع را مورد بررسي قرار ميدهد كه فرد يا همان پيمانكار تامين معاشش به هم خورده است. براساس برخي تئوريهاي نظريهپردازان گاهي فرد در جامعه شغلي نيز دارد ولي ماديات به او فشار ميآورد و براساس همان ماديگرايي كه در جامعه بين افراد رواج پيدا كرده ميخواهد بيشتر داشته باشد و قانع به وضع موجود نباشد. شخص در ذهنش ميگذرد كه ماشين داريم ولي يك ماشين بهتر بخريم. خانه داريم ولي يك خانه بهتر بخريم. موضوع ديگر اين است كه شخص شغل هم دارد اما شغلش تامين خواستههايش را نميكند. از يك طرف هم امنيت شغلي ندارد. ماديگرايي نيز در كشور ما بيشتر از ساير كشورها ديده ميشود، چراكه ساختار اجتماعي آنها متفاوت است و رانت و اختلاف طبقاتي و موارد اينچنيني در كشورشان كمتر است. در كشور ژاپن و كره كمتر اين موضوعات ديده ميشود. حتي در هند با وجود اينكه فقر وجود دارد اهميت به ماديگرايي، كمتر ديده ميشود. ساختار اجتماعي اين كشورها افراد را قانع بار آورده است ولي جامعه ما افراد را قانع بار نياورده است. جامعهاي كه ماديگرا باشد سرقت نيز در آن بيشتر خواهد شد. نسل جوان نيز مرتب خود را با همنسل خود در جامعه قياس ميكند و پيش خود فكر ميكند چرا او دارد و من ندارم. در اينجا فرد هدفهايش بزرگ ميشود و چون وسيلهاي براي رسيدن به اهدافش نميبيند به سمت خلاف ميرود و نتيجهاش اين سرقتهايي ميشود كه اخيرا در كشور شاهد هستيم. ساختار اجتماعي غلط و شكاف طبقاتي عميقي كه در جامعه ما به وجود آمده است باعث ميشود ذهنيت افراد نيز به غلط شكل بگيرد. اكثر افراد برايشان مهم نيست از چه راهي به پول و ماديات برسند و خودكنترلي ندارند. مثلا شما به عنوان نسل جوان ممكن است در ذهنتان مرور كنيد وقتي بيرون از خانه ميرويد اين كار را بكنيد يا با افراد ديگر چطور رفتار كنيد و... اين خودكنترلي در ذهنتان وجود دارد و نميگذارد خيلي از كارها را انجام دهيد، اما وقتي وضع معيشت پايين ميآيد و هنجارها و ساختارهاي اجتماعي فرو ميريزد و ترس از شناخته شدن هم وجود ندارد افزايش جرم بيشتر ميشود. افراد دچار گمنامي و بيهويتي شدند در نتيجه به وضوح ميبينيم در روز روشن گوشي سرقت ميكنند، كابل و آهنآلات سرقت ميكنند و افراد ديگر نيز واكنشي نشان نميدهند. اشاره هم كردم مخصوصا اين موضوعات مطرحشده در شهرهاي بزرگ رخ ميدهد. شهرهاي بزرگ مامن جنايتكاران است. مامن خلافكاران است. بنابراين افراد بدون هيچ ترسي سرقت ميكنند. چرا برخي افراد خودكشي ميكنند؟ چون ميبينند يكسري اهداف در ذهنشان وجود دارد و از هيچ طريقي به آنها نميرسند پس خودكشي ميكنند. افرادي هم كه سرقت ميكنند، حاضرند از هر روشي كه شده به هدفشان كه پول است دست يابند و بتوانند كسب درآمد كنند. پس برايشان مهم نيست كه اگر پل يا تيري سقوط كند و 10 نفر كشته شوند چه ميشود. اين اشخاص فقط خودشان را ميبينند. براي همين در جامعه امروز ما اكثر انسانها منفعتطلب شدهاند. خودخواه و خودمحور شدهاند و به غير از خودشان به مسالهاي فكر نميكنند و صددرصد انسانها روي هم تاثير ميگذارند. تخممرغ دزدها شتردزدها را ميبينند و نتيجه اين ميشود كه سرقت رو به افزايش باشد. امروزه در كشور ما دخل و خرج افراد برابر نيست و چون دزدي هم قبحش ريخته شده به سادگي رو به سرقت ميآورند. شخصي هم كه سرقت ميكند خودش ميداند چه خطري ميكند اما چون نيروهاي بازدارنده كه پليس باشد همه جا حضور ندارد در نتيجه ميرود پيچ را باز ميكند، كابل برق را ميبرد و...»
افزايش آمار سرقت
اين جامعهشناس درخصوص ادامه چنين سرقتهايي معتقد است و ميگويد: «به فرمايش حضرت امير نيز از دري كه فقر وارد ميشود، ايمان از در ديگر خارج ميشود. تا وقتي تامين معاش مشكل داشته باشد همين است. تا وقتي دخل و خرج باهم جور نباشد اين سرقتها رخ ميدهد و از اين بدتر هم ميشود. امسال از سال قبل بيشتر و سال بعد نيز از امسال، آمار سرقتها بيشتر خواهد شد. افراد به هم رحم نميكنند چون احساس ميكنند كسي به آنها رحم نميكند. اين افراد احساس ميكنند مسوولان كشوري و ساختارها و الگوهاي اجتماعي نيز به آنها رحم نميكند. جامعه به نوعي رها شده. افراد هرقدر هم فرياد ميزنند ما گرسنهايم، بيكاريم و... ميبينند كسي نيست. پس بيرحم ميشوند و چارهاي جز سرقت نميبينند. حدود 4 ميليون جوان بيكار در كشور، شوخي نيست. اين جوانان چه كار كنند از صبح تا شب بروند كنار خيابان بنشينند و سيخ به زمين بزنند؟! پس ناچارند براي تامين امرار معاش سرقت را انتخاب كنند. حتي يكبار از ماموران پليس شنيدم كه سارقان حرفهاي براي سارقان تازهكار كلاس برگزار ميكنند كه چگونه سرقت كنند. اين كلاسها را مانند دانشگاه درست كردند كه آموزش ببينند. در اين ميان حتي اگر دو، سه نفر هم با سرقت به پول زيادي رسيده باشند به راحتي روي افراد ديگر كه ميخواهند اين كار را انجام دهند تاثير ميگذارند و فرد با اين ذهنيت كه در يك شب ميتوان راه صدساله را رفت، جلو ميرود. اينها همه به دليل فقر و بيكاري در جامعه رواج پيدا ميكند. حتي فساد، برخي افراد دختران و زن خودشان را براي ايجاد درآمد ميفروشند. چرا در سيستانوبلوچستان خانوادهها فرزندان خود را ميفروشند! تمامي اين مسائل مربوط به فقر است.»
باتوجه به سرقتهاي اخير مربوط به آهنآلات و پيچ و مهره در تهران به دو نمونه بارز از آنها در زير اشاره ميكنيم.
28 بهمنماه سال جاري، معاون آموزش و فرهنگ ترافيك پليس راهور تهران اعلام كرد كه از شرق به غرب بزرگراه آزادگان قبل از پل سعيدي محدوده عليآباد قاجار، تعداد ۵ تير چراغ برق روي سطح سواره سقوط كرده و باعث ترافيك شده است. پس از بررسيهاي لازم مشخص شد پيچ تيرهاي چراغ برق در اين بزرگراه به سرقت رفته و دليل سقوط اين تيرها، نداشتن پيچ بوده است.
سرقت پل در غرب تهران يكي از خبرهايي بود كه در ميانه بهمنماه جاروجنجال زيادي در فضاي خبري ايجاد كرد. كارشناسان اين پل را رصد و ايرادات آن را رفع ميكردند، چراكه به اجزاي اصلي پل آسيبي وارد نشده بود. تا اينكه طبق اين گزارشات، اين سرقتها افزايش پيدا كرد و با توجه به اينكه حجم سرقت از پل بالا بود، مجموعه عمران شهرداري به هيچ عنوان صلاح ندانستند كه پل ادامه كار دهد و از روي آن خودرويي تردد كند. در 27 بهمنماه سال جاري، رحيمي رييس پليس پايتخت كشور اعلام كرد كه 14 نفر درخصوص اين پرونده شناسايي و دستگير شدند. پس از دستگيري اين افراد مشخص شد سارقان از پيمانكاران اين پل بودند.