نگاهي به نمايش «احتمالات» به كارگرداني علي شمس
احتمال ديدن چيزهايي ديگر
مازيار نيستاني
نمايش احتمالات، كاري از علي شمس، سرشار از زبانآوري و بازيهاي زباني، روايتهاي شقهشقه شده، هراس، طنز و پارودي است، نمايشي كه از اين همه گوناگوني، تضاد و تناقض لذتي شگرف بر جان تماشاگر مينشاند. نمايش احتمالات ريشه در تئوري و تفكراتي دارد كه اول بار در دهه هفتاد با آنها آشنا شديم، نظرياتي كه زبان را منشا شناخت معرفي ميكند و در عين حال هر نوع شناخت قطعي و يقيني را منكر ميشود. آنجا كه هر آنچه هست «متنيت» متن است و تداخلها و توازيهاي متنها و دالانهاي هزارتويي كه از اين تداخلها و توازيها به وجود ميآيد و قصه را چونان هزار و يكشب از روايتي به روايت ديگر گسترش ميدهد تا زنده نگه دارد شبي ديگر شهرزاد قصهگو را. و البته كه در اين نظريات شك مبدا حركت است: شك به روايتهاي رسمي كه چونان كلان روايتها معناي چيزها را تعين ميبخشند و مدعي هستند كه همين است و لاغير. نمايش علي شمس از پس سالها تجربهورزي و غور كردن در اين مفاهيم و زيستن با اين نظريات به احتمالات رسيده است.
زبان يكي از عناصر بسيار مهم نمايش علي شمس است. بيراه نرفتهايم اگر بگويم زبانآوري كه در نمايش احتمالات به رخ كشيده ميشود از پس تجربياتي است كه در ادبيات و به خصوص شعر اين دو دهه شكل گرفته است. پيش از اين رضا براهني با پيش كشيدن نظريه «زبانيت» در شعر، نگاه ديگرگونهاي به زبان را پيافكند. براهني تاكيد ويژهاي بر اندام زبان دارد. بنابراين، آنچه كه مساله نوشتار ميشود، خود نوشتار و زبان است. زباني كه با ارجاع به خود روي كاغذ ميايستد و اندام خود را به نمايش ميگذارد. در نمايش احتمالات زبان شقهشقه ميشود، ريتم ميگيرد، جملات و كلمات پاره پاره ميشوند و دوباره در هم ادغام ميشوند، مصدرهاي جعلي ساخته ميشوند و فعلها ديوانهوار صرف ميشوند، كلمات معنا ميگيرند و بيمعنا ميشوند. بيخود نيست كه راوي نمايش احتمالات لغتنامهاي است كه از ديرباز تا اكنون را، در زماني درهم پيچيده، براي ما روايت ميكند. زبان در نمايش علي شمس شدت ميگيرد، نامگذاري ميكند و از نامگذاري ميپرهيزد. قواعد جديدي را بنيان مينهد و اين احتمال را ميدهد كه اين قواعد را نفي كند. يكي از صحنههايي كه كاركرد زبان در اين نمايش را به خوبي آشكار ميكند صحنهاي است كه لغتنامه بر آن است تا واژه «متشبث» را معني كند: در اين فرآيند معني كردن هر لغت موجب لغتي ديگر ميشود و معناي هر لغت ما را به معاني و كلمات ديگري ارجاع ميدهد. فرآيند زباني در اين صحنه يادآور ديدگاه ژاك دريدا پيرامون زنجيره دالهاست، آنجا كه هر دال به مدلولي اشاره ميكند و مدلول خود تبديل به دالي ميشود كه به مدلولي ديگر اشاره داره و اين زنجيره ميتواند به همين طريق بسط يابد.
روايت اعظمي وجود ندارد، هرآنچه كه هست روايتي است شرحهشرحه و شقهشقه از زبان لغتنامهاي كه در كتابخانه ملي همه امور را به دست دارد. همانطور كه پيشتر گفتيم روايت هزار و يكشبي نمايش احتمالات داستانهاي مختلف و روايات گوناگوني را در هم ادغام ميكند: از مردي كه زبان به خرش ميآموزاند تا داستان كنيزك و كدوي مولانا، از واقعه تاريخي جدال و اسارت لطفعلي خان زند با آقامحمدخان قاجار تا سرگذشت عطار و استادش و شرح كشته شدنشان به دست مغول و كتابسوزيهاي اين قوم مهاجم. از روايت تاروش و شكنجه شدن مادرش تا بازآفريني «مرگ يزدگرد» بهرام بيضايي تا شكنجه مستشارالدوله به جرم نوشتن كتاب «يك كلمه» كه البته اجراي اين قسمت از نمايش گوشه چشمي به تعزيه نيز دارد و همچنين روايت عشق كتابدار كتابخانه به دختري كه به قصد كتابخواني به آن محل آمد و شد دارد. اين همه و همه اينها تمام اين روايات دور از هم و البته نزديك، تمام اين زمانهاي ناهمزمان ناگهان در متن نمايش علي شمس همزمان ميشوند. روايت احتمالات از روايات نابهنگام و كنار هم قرار گرفتن اين نابهنگاميهاست كه جان ميگيرد و به جلو حركت ميكند. با اين وجود بايد اين يك نكته را نيز يادآوري كرد كه تقريبا خط و ربط تمام اين روايات مختلف موضوع واحدي است و آن پيرامون كتاب و كتابت كردن و زبان است. شخصيتها انگار درگير نوشتن يا نوشته شدن هستند، همه آنها گويي كلماتي هستند كه اكنون و حالا پيش چشم ما تجسم مييابند. همچنين بايد به اين نكته نيز اشاره شود كه در روند نمايش مخاطب رواياتي ميبيند كه در آنها دست برده شده و تغيير كردهاند يا به شكلي به هجو كشيده شدهاند، از همين رو تماشاگر حين تماشاي نمايش احتمالات عادت ميكند احتمالات ديگري از آنچه كه خوانده يا شنيده، ببيند.
تئاتر احتمالات سرشار از طنز و پارودي است. گاهي داستاني قلب و دگرگون ميشود مانند حكايت آقامحمدخان كه گويي مردي است صلحطلب و جنگگريز كه راغب به كشتن لطفعليخان نيست و اين لطفعلي خان است كه تمايل به مرگ سخت خويش دارد. يا در قسمتي ديگر بازيگران تكهاي از نمايش مرگ يزدگرد بيضايي را بازي ميكنند، اما اينبار خبري از آن نمايش جدي و آن زبان فخيم بيضاييوار نيست، بلكه ما با پارودي و هجو آن نمايشنامه روبهرو هستيم. بدينترتيب بيراه نيست اگر بگوييم كه علي شمس هر آنچه را كه سخت و استوار است با طنز و مطايبه دود ميكند و به هوا ميفرستد. اين طنز يا از طريق مكانيسمها و بازيهاي زباني در درون خود زبان شكل ميگيرد يا از طريق هجو كردن موقعيت و همچنين شعرخواني و آوازي كه البته شكل پارودي دارد. در بعضي مواقع نيز اين طنز از طريق موقعيت نمايشي ايجاد ميشود تا هر چيز جدي را از بين ببرد.
با اينوجود نمايش احتمالات از صحنههاي خشن و شكنجه و كشتار خالي نيست. همانطور كه گفته شده يكي از موضوعات دايمي اين نمايش مساله كتاب و كتابت است، پس بيراه نيست كه اگر در اين نمايش شرحي مفصل از بلايايي كه بر سر نويسنده جماعت در اين مملكت آمده است، ببينيم؛ بلايا و شكنجههايي از گذشته دور تا دوران معاصر، به انحاي مختلف و به جرم و اسمهاي متفاوت. يكي از هراسانگيزترين صحنههاي نمايش شرح شكنجه مستشارالدوله است، مردي كه به جرم نوشتن كتاب مترقي «يك كلمه» آنقدر كتاب بر سرش كوفتند تا كور شد و در زندان، در بلا و رنج درگذشت. در جاي جاي نمايش احتمالات، گاهي كوتاه و گاه مفصل، اشاره به رنجي ميرود كه اهل قلم در اين مملكت كشيدند و داستان نويسندگاني كه همواره جانشان در خطر بوده است و چه بسا كه بر سر كار خويش جان نازنينشان را تسليم مرگ كردهاند. با اين همه - و شايد برخلاف ميل نويسنده اثر- طنز جاري در نمايش احتمالات زهر اين كشتار و جنايات را ميگيرد و آنها را در حد يك يادآوري همراه با نوعي دلسوزي تقليل ميدهد.
علي شمس با روايت و زبان خوش بازي ميكند و آزاد و خلاق آنها را به مرزهاي ناممكن خويش ميكشاند تا مرزها را گسترش دهد. تخيل او رو به هر رخدادي گشوده است. درنهايت، نمايش احتمالات سرك كشيدني است به آنسوي متنها، همكاري متنها و همكاري با متنها براي خلق متني شگرف.
زبان يكي از عناصر بسيار مهم نمايش علي شمس است. بيراه نرفتهايم اگر بگويم زبانآوري كه در نمايش احتمالات به رخ كشيده ميشود از پس تجربياتي است كه در ادبيات و به خصوص شعر اين دو دهه شكل گرفته است. پيش از اين رضا براهني با پيش كشيدن نظريه «زبانيت» در شعر، نگاه ديگرگونهاي به زبان را پيافكند. براهني تاكيد ويژهاي بر اندام زبان دارد. بنابراين، آنچه كه مساله نوشتار ميشود، خود نوشتار و زبان است. زباني كه با ارجاع به خود روي كاغذ ميايستد و اندام خود را به نمايش ميگذارد.