نگاهي به ترجمه «به سوي دوزخ... اي بيگناهان» اثر بختيار علي
بازآفريني زبان صحنه
فرزاد حسن ميرزايي| هرگاه به خواندن يكي از رمانهاي «بختيار علي» مشغول شدهام، براي من خوانندهاي كه تئاتري هستم جدا از ارتباط و همسويي با فضاي روايي يا همذاتپنداري با شخصيتها، مطالعه و مشاهدهاي ژرفتر به همراه داشته، گويي در سالنهاي آمفيتئاتر و سينما نظارهگر جمشيدخان، مظفر صبحدم و سرياس، الياس و درياس، پروانه و ميديا غمگين و ... بودهام كه چگونه زندگي كرده و ماجراها را از سر ميگذرانند. شايد به خاطر همين خصوصيت آثار بختيار علي است كه كارگردانان سينما سراغ اقتباس از آنها رفتهاند.
نمايشنامه «به سوي دوزخ... اي بيگناهان» همچون رمانهاي بختيارعلي، درخشان و اتفاق فرخندهاي در ادبيات نمايشي است كه يقينا نظر هنرمندان تئاتر و منتقدان را به خود جلب خواهد كرد. نكتهاي كه در اينجا مايلم بدان بپردازم، اين است كه شوربختانه برگردان برخي آثار بختيار علي به زبان فارسي، ناكارآمد و آزاردهنده بوده است. اما خوشبختانه ترجمه نمايشنامه «به سوي دوزخ...اي بيگناهان» توسط عباس (آراكو) محمودي، ترجمهاي دقيق و دلنشين است. اگر بخواهيم ترجمه اين اثر را با يكي از مطرحترين الگوهاي ترجمه يعني «الگوي ارزيابي كيفيت ترجمه هاوس» كه بر پايه نظريه نظاممند نقشگراي هليدي استوار است، ارزيابي كنيم، آنگاه به دانش و توانمندي مترجم و ترجمه اين اثر پي ميبريم و ميتوان اذعان كرد كه مترجم با بهرهگيري از دانش زباني و فرازباني خود كه در برگيرنده رويكرد و فرهنگ معلومات تخصصي است به چنين ترجمه قابل توجهي دست يافته است. مترجمان حوزه نمايشي، معمولا تفاوت چنداني ميان فنون ترجمه متون ادبي و متون نمايشي قائل نيستند و با همان پيشفرضهاي متون ادبي دست به ترجمه آثار نمايشي ميزنند كه اين حوزه را با آسيبهاي جدي مواجه ساختهاند. متون نمايشي، ماهيتا اجرايي و واجد زير متن هستند كه اجراي صحيح نمايشنامه منوط به كشف و بسط اين زيرمتن است. به هنگام اجراي نمايشنامه، گسترش اين زير متن به عهده دراماتورژ يا كارگردان است. مترجم در ترجمه متون نمايشي بايد به درستي آواها و لايههاي زيرين متن را به خواننده انتقال دهد. آراكو محمودي با شناخت و تسلط به هر دو زبان مبدا و مقصد و درك درست از گونه ترجمه نمايشي آنچه در زير متن اين نمايشنامه فلسفي است كشف و با ظرافت تمام به فارسي برگردانده است.اين نمايشنامه، گفتوگومحور است. مترجم در عين حال كه به زباني روان و متناسب با شخصيتهاي آن دست پيدا كرده، شكاف بين زبان گفتار و نوشتار را هم به خوبي نشان داده است تا زبان از شخصيتپردازي تهي نماند و برخوردار از حسيات زبان نمايشي باشد. مترجم به تعبير «پيراندلو» از ديالوگ دراماتيك يا كنش كلامي غافل نشده و آن را پيش چشم داشته است. ديالوگ در نمايشنامه مانند آثار ادبي مبتني بر محتواي موضوعي خود نيست بلكه به خودي خود، نوعي كنش محسوب ميشود و اينجاست كه اجراي ديالوگ نمايشي از گفتار ادبي كاملا متمايز ميشود يا به تعبير «جي.ال.آستين»؛ چيزي وجود دارد كه در لحظه بيان خود توسط شخص گوينده به عمل در ميآيد. آراكو محمودي با فهم اين كنش كلامي، ماهيت مطلق درام را كشف و ترجمه را قابل اجرا كرده است، در ترجمه اين نمايشنامه، ويژگيهاي ساختاري متن كه متن را قابل اجرا ميكند به درستي تشخيص داده شده و زبان صحنه (تئاتر) را باز آفريني كرده است. او ريتم، لحن و در كل كنشهاي غيركلامي را به خوبي به خواننده انتقال داده است.اي كاش خواننده فارسي زبان در آغاز با ترجمههاي اين مترجم با ديگر آثار بختيار علي آشنا ميشد.