دبيران و فرهنگيان از كاهش سواد دانشآموزان در مقايسه با دهههاي قبل ميگويند
مردم اندر حسرت فهم درست
گروه اجتماعي| اين احتمال قابل اثبات نيست كه آيا سطح سواد دانشآموزان ايراني به دليل تاثيرپذيري از شبكههاي اجتماعي و بيگانگي با مطالعه كاهش يافته يا ممكن است شيوه تدريس و گرايش اجتنابپذير نظام آموزشي به همراهي با اقتضائات مدرنيته در اين معضل نقش داشته باشد. اما اين يك واقعيت است كه دانشآموز ايراني دهه اخير، كمسوادتر از همتاي خود در دو يا سه دهه قبل است. اقبال اندك خانوادهها به مطالعه و سر فرو بردن در گوشيهاي تلفن همراه و دريافت خوراك و اطلاعات تلگرافي بعضا نادرست و غلط و كهنه و تنبلي بصري از حيث مطالعه متون نوشتاري و چاپي و ترجيح به خوانش متنهاي كوتاه 300 يا 400 كلمهاي در حدي كه روي صفحه گوشي تلفن همراه و به طرفهالعيني قابل خواندن باشد، تاثيرات سوء بسياري بر آب رفتن سطح سواد و دانش عمومي دانشآموزان ايراني داشته است. برنامههاي تبليغاتي تلويزيون هم كه بايد براي مطالعه و تعميق دانش فرهنگسازي كند كاملا در مسير مخالف حركت ميكند؛ كودك و نوجوان در اين برنامههاي تبليغاتي، تشنههاي عضويت در برنامههاي تستزني و كسب بهترين نمره در كنكور و دريافت پاسخهاي دو و سه كلمهاي از پيش آماده و حفظ كردن طوطيوار مشتي واژه و عدد هستند دريغ از اينكه حتي يك آگهي تبليغاتي درباره مطالعه صحيح و سرگرم شدن دانشآموز با كتاب و كتابخواني باشد بلكه كودكان و نوجوانان در اين آگهيهاي تبليغاتي، مشغول رقابت و ضايع كردن همسالانشان سر قدرت پاككنندگي مايع ظرفشويي مورد استفاده مادر يا در كار تخمين قدرت پاككنندگي مايع هزار منظورهاي هستند كه مادر در حسادت و چشم همچشمي با زن همسايه به خانه آورده است. به جاي اين همه رواج مصرفگرايي و آموزش رقابت ناسالم و حسادت و رفتارهاي بيادبانهاي كه از يك كودك يا نوجوان بايد بعيد باشد، تلويزيون كه از ماليات مردم و از بودجه عمومي كشور تغذيه ميشود، ميتوانست به كودكان و نوجوانان ايراني ياد بدهد كه همه زندگي در نوع كفپوش خودرو و برتري يك شامپو و مزه خوب يا خوبتر يك كنسرو ماهي خلاصه نميشود بلكه زندگي وجوه ديگري هم دارد كه دريافت آنها فقط و فقط از طريق مطالعه و افزايش دانش امكانپذير است. به نظر ميرسد تلاشهاي عامدانهاي از دو دهه قبل آغاز شده كه نسل كودك و نوجوان ايراني، هر چه بيسوادتر و سطحيتر بار بيايد تا كمتر بخواهد و كمتر مطالبه كند و مطابق خواست دولتها، مومي باشد كه در قالب روزمرّگي و خواستههاي بيعمق و سطحي، شكل ميگيرد و ديگر هم افتخار يك ملت نيست.