باز هم در باب سياست زندگي
هادي خانيكي
نميدانم اين روزها ذهنيت جمعي و افكار عمومي ما بيشتر در پي كدام مساله ميرود؟ مذاكرات وين و سرانجام برجام؟ حمله روسيه به اوكراين؟ يا كشمكش بر سر طرح «صيانت از كاربران در فضاي مجازي» كه به نام «حمايت از كاربران و ارايهدهندگان خدمات پايه كاربردي در فضاي مجازي» دگرباره جامعه را نگران سياستگذاريها و محدوديتهاي تازه در دسترسي به اطلاعات كرد؟ شايد پيمايشها و مطالعات اجتماعي و ارتباطي ميتوانند پاسخهايي براي اين پرسش، بيابند اما پيش از آن هم اين گمانه شايد به واقعيت نزديكتر باشد كه دغدغههاي خبري شهروندان بيشتر به سوي مسائلي است كه زندگي آنان را مستقيما هدف قرار ميدهد. زندگي براي هر كس در هر جا و از هر نظر چنان دشواريهايي يافته است كه خوانش و تفسير هر رخدادي بلافاصله به سوي اثرش بر زندگي آن هم زندگي فردي و روزمره ميرود. به تعبير زبانشناسانه آيوكاوا: «پيام در ذهن مخاطب شكل ميگيرد.» سلمان صادقيزاده مترجم اثر ارزنده آلن تورن متفكر نامدار فرانسوي -برابري و تفاوت- به درستي مينويسد: در افكار عمومي ايران امروز «سياست زندگي» به سرعت جايگزين «سياست رهايي» ميشود و سرعت اين جايگزيني تا حدي است كه برخي به اشتباه افتاده و از آن به زوال سياست و نيهيليسم پيشرونده ياد ميكنند. آنچه ما از آن به شكاف نسلي ياد ميكنيم و گاهي با ديده سرزنش بدان مينگريم، در مواردي ناشي از ناتواني درك منطق رفتاري نسلهاي جديد است، چيزي كه همواره براي نسلهاي قديمي دشوار بوده است. اگر چنين باشد كه به نظر ميرسد هست بايد احتمال داد كه حتي در همين روزهاي پرحادثه، در مقياس ملي و جهاني چشمهاي شهروندان ايراني بيشتر نگران آنند كه جهان زيست ارتباطي و اطلاعاتي آنان با انسداد يا اختلال تازهاي روبهرو شود. زيستن در كهكشان اينترنت، الزامات و ساز و كارهايي ميخواهد كه اگر همه واژگان زيباي لغتنامهها هم به مدد سياستگذاريهاي محدودكننده طرح صيانت بيايند از نارضايتي و هراس شهروندان ايراني چيزي نميكاهد. طرح به درستي در برابر «سياستزندگي» آن هم همه زندگي و نه تنها ساحت سياسياش تفسير ميشود.
يك نظرسنجي معتبر در مرداد ماه امسال نشان داد، 74درصد از شهروندان ايراني كه از طرح صيانت خبردار شده بودند، مخالف تصويب و اجراي آنند. دادههاي همان نظرسنجي حاكي از آن بود كه 14.5درصد پاسخدهندگان يعني حدود 9 ميليون نفر در سطح ملي از طريق رسانههاي اجتماعي كسب درآمد ميكنند و اين با احتساب وابستگي زندگي حداقل 2 نفر ديگر از خانواده يعني وابسته بودن مستقيم زندگي قريب 27 ميليون انسان به حوزهاي كه هر روز به بهانهاي در معرض تحديد و تجديد قرار ميگيرد. با احتساب چنين واقعيتهايي اين روزها بايد نه تنها به گفته كاربران شبكههاي اجتماعي «انگشت در چشم جامعه نكن»، بلكه چشمها را هم بايد شست و جور ديگر بايد ديد. اگرچه زندگي روزمره، اقتصاد ما و اجتماع ما سياستزده است، اما زيست بوم ما بزرگتر از سياست شده است. از انگاره و پارادايم سياست كه همهچيز را سياسي ميديد به انگاره و پارادايم فرهنگ پا نهادهايم كه در آن آزادي و دسترسي به اطلاعات حرف اول را ميزند. اين دگرگوني را اگرچه امروز در مقياس «جامعه شبكهاي» و «جامعه پلتفرمي» بيشتر ميبينيم و ميفهميم اما در مقياسهاي پيشين هم ناديدني و نافهميدني نبود. باز هم كمي به گذشته بر ميگردم. هنوز خبري از اينترنت نبود، اما ماهواره آمده بود. سردبيري فصلنامهاي تحقيقاتي در مسائل اجتماعي و فرهنگي را به نام «نامه فرهنگ» عهدهدار بودم. نخستين شماره آن در پاييز 1369 ميزگردي را با حضور چند تن از فرهنگپژوهان و ارتباطشناسان برگزار كرد تا چشماندازهاي آينده را ترسيم كند. آنچه در پي ميآيد بخشي از گفتههاي شادروان دكتر علي اسدي است كه به نظر ميآيد تا شنيده ماند: «اكنون برخلاف تصور قبلي mass media مبني بر اينكه همه چيز را مثل بولدوزر صاف ميكند، اصلا خود مفهوم ارتباط در حال دگرگون شدن است. يعني ارتباط جمعي ديگر ارتباط جمعي نيست. وجه جمعي آن دارد حذف ميشود و به يك ارتباط دو سويه خيلي متنوع و گروهي تبديل ميشود. مثلا در امريكا، كانادا يا اروپا ديگر تلويزيونهاي ملي فراگير جاي خودشان را به تلويزيونهاي محلي ميدهند، زيرا ميزان انطباقپذيريشان بيشتر است و به نيازهاي يك گروه خاص بيشتر پاسخ ميدهند. يعني در عين حال كه به طرف تمركز ميرويم، به طرف رفع تمركز هم ميرويم. اين همان شرطي است كه براي شكوفايي فرهنگهاي قومي، ملي و محلي بايد وجود داشته باشد. بنابراين جهان آينده، جهاني است كه از ارتباط و مشاركت پاره فرهنگها شكل ميگيرد نه فقط از يك فرهنگ مسلط، البته در كوتاهمدت آثار ديگري دارد، چراكه در كوتاهمدت فرهنگهاي ضعيفتر به دليل اينكه زايندگي كافي را پيدا نكردهاند، مصرفكننده ميشوند، ولي در درازمدت زاينده خواهد شد. مثلا به مساله تكنولوژي توجه كنيد. ما اول بدون دخل و تصرف تكنولوژي را وارد ميكرديم، ولي الان كمكم به راز و رمز كار كردن با تكنولوژي جديد و تغيير و انطباق آن با شرايط
خود آگاه شدهايم و در مراحل آخر، به خلق تكنولوژي ميرسيم. چنانچه در ژاپن شاهد اين روند بوديم.»