پوتين و آينده اوكراين
كوروش احمدي
حمله روسيه به اوكراين صرفنظر از اينكه در كوتاهمدت چه دستاوردي براي مسكو خواهد داشت، اما ترديدي نيست كه در درازمدت بر مشكلات روسيه خواهد افزود. بيشك، در دوره بعد از فروپاشي شوروي، ارزشها و ضمانتهاي امنيتي غربي حوزه نفوذ سنتي روسيه را تهديد كرده است. روسيه نيز مانند هر قدرت بزرگ ديگري حق دارد كه نگران نزديك شدن قدرتهاي ديگر به مرزهايش باشد. اما اقدام نامتناسب روسيه نه تنها اين مشكل را حل نخواهد كرد، بلكه بر آن خواهد افزود و ترس مزمن مردم و نخبگان كشورهاي اطراف روسيه را افزايش خواهد داد و بيش از پيش آنها را به سوي غرب خواهد راند. مردم اين مناطق كه خاطرات خوبي از روسيه تزاري و روسيه شوروي ندارند، از 1990 به بعد نقش اصلي را در فاصله گرفتن از روسيه داشتهاند. كرملين طي دويست سال سياستي توسعهطلبانه در مناطق همجوار خود داشته است. در آسياي ميانه و قفقاز به ضرر ايران بر قلمرو خود افزود. در ايران قدرت غالب در دربار قاجار بود. تزارها در خاوردور بر سر نفوذ در منچوري و شبه جزيره كره با ژاپن در 1904 درگير جنگ شدند. داستان تحركات روسيه تزاري و روسيه شوروي در اروپاي شرقي و قلمرو عثماني نيز روشن است.
در واقع، مشكل اصلي كرملين طي 30 سال گذشته همواره تلاش مردم و نخبگان مناطق همجوار براي خارج شدن از مدار مسكو بوده است. به عنوان نمونه، حدود 90 درصد مردم اوكراين در همهپرسي 1990 استقلال را انتخاب كردند و در انتخابات رياستجمهوري 2019 حدود 80 درصد از آنها به احزاب غربگرا راي دادند. مطابق يك نظرسنجي اخير شمار طرفداران الحاق اوكراين به ناتو از 52 درصد در دسامبر گذشته به 62 درصد در هفته گذشته افزايش يافته است. اكنون از 15 جمهوري سابق شوروي تنها 5 جمهوري كه در قالب «سازمان پيمان امنيت جمعي» متشكل شدهاند، به روسيه وفادار ماندهاند. اين كشورها نيز مانند قزاقستان و قرقيزستان گهگاه دستخوش ناآرامي و اعتراض هستند.
اينكه آينده حمله روسيه به اوكراين چه خواهد شد، بستگي به اهداف اين حمله دارد كه همچنان ناروشن است. پوتين در دو، سه سخنراني اخيرش به نكاتي اشاره كرده كه حاكي از اهدافي فراتر از جلوگيري از الحاق اوكراين به ناتو است. او از اينكه وجود كشوري به نام اوكراين «اساسا يك توهم است» و اينكه اوكراين «ساخته دست لنين بود» و نيز از «نازيزدايي در اوكراين» و «غيرنظامي كردن اوكراين» سخن گفت. اين سخنان ميتواند به معني نفي استقلال اوكراين و الحاق آن به روسيه باشد. با چنين اهدافي، حمله به اوكراين يك اشتباه تاريخي است. تحقق چنين اهدافي مستلزم گماردن يك دولت دست نشانده و حضور نظامي دايمي براي كنترل كشوري به بزرگي فرانسه است. در چنين صورتي غرب نگران فرارفتن روسيه از اوكراين و تعرض به جمهوريهاي بالتيك و اروپاي شرقي نيز خواهد شد و سياست زمينگير كردن روسيه در اوكراين را در پيش خواهد گرفت. چنين سياستي روسيه را با انزواي ديپلماتيك، تحريم اقتصادي فزاينده و آسيبپذيري استراتژيك مواجه خواهد كرد. در چنين صورتي ناتو جبهه شرقي خود را از طريق استقرار نيروي دايمي در جمهوريهاي بالتيك، لهستان و روماني تقويت خواهد كرد. اروپا كاهش نياز به انرژي روسيه را كه با تعليق خط لوله نورد استريم2 شروع شد، بهطور جدي در دستور كار قرار خواهد داد. غرب همچنين به شكلگيري يك نيروي مقاومت در اوكراين كمك خواهد كرد و خواهد كوشيد تا اوكراين را به باتلاقي براي روسيه تبديل كند. اين تحولات هم بر هزينههاي نظامي روسيه خواهد افزود و هم موجب تهديد موقعيت سياسي پوتين در داخل خواهد شد. تنها حدود 50 درصد از مردم روسيه در نظرسنجيها از حمله حمايت كردهاند. اوليگارشها و حاميان ثروتمند پوتين نيز ممكن است به تدريج تحت فشار تحريمها با او مشكل پيدا كنند. با توجه به چنين مخاطراتي، مشكل ميتوان هدف اصلي پوتين را صرفا توقف توسعه ناتو به سمت شرق تصور كرد. حتي اگر ناتو واقعا قصد پذيرش اوكراين را داشت، تحقق آن حداقل ده الي بيست سال زمان ميبرد. حمله به اوكراين را ميتوان در رابطه با ناخرسندي مستمر پوتين از فروپاشي شوروي كه از آن به عنوان «بزرگترين فاجعه ژئوپليتيك قرن بيستم» اسم برده است و برنامه احياي عظمت روسيه نيز دانست. به علاوه، پوتين يك نظام اقتصادي-اجتماعي و سياسي خاص در داخل روسيه برقرار كرده و با تغيير قانون اساسي امكان در قدرت ماندن را براي خود تا 2036 فراهم كرده است. اين احتمال را نيز نبايد ناديده گرفت كه او شكلگيري كشور بزرگي در جوار روسيه با نظام اقتصادي و اجتماعي و سياسي متفاوتي را تهديدي براي شيوه حكومتي خود ميداند. با توجه به مخاطرات حمله روسيه به اوكراين، كشورهايي مانند ايران بايد با احتياط بيشتري با اين بحران مواجه شوند. صرفنظر از اينكه اين اقدام مغايرت آشكاري با حقوق بينالملل دارد و به اين خاطر فاصله گرفتن از آن ضروري است، اين احتمال نيز وجود دارد كه اوكراين تبديل به بندهايي بر دست و پاي روسيه نيز بشود و از قدرت مانور و نقشآفريني آن كشور در سطح بينالمللي بكاهد. در چنين صورتي حاميان معدود روسيه نيز متضرر خواهند شد.