استقلال به مثابه قدرت
به راحتي ميتوانستيم آن مسابقات را تحريم نكنيم، ولي ميان اين دو گزينه، تحريم را انتخاب كرديم. گرچه در تقابل با امريكا هم بوديم و بعدا هم جنگ شد و اين موضعگيري براي ايران هزينه داشت، ولي بازتاب سياسي آن را در داخل و اعتماد به نفس مردم و حضور موثرشان در جبههها را شاهد بوديم. درباره موضعگيري نسبت به جنگ اوكراين، به نظر ميرسد كه ايران به گونهاي رفتار كرد كه گويي هيچ گزينه ديگري براي خود باقي نگذاشته بود و اين همان مشكلي است كه وجود دارد. ما در حمله اول و دوم امريكا به عراق عملا بيشترين سود را از اين حملهها بريدم ولي هيچگاه آنها را تاييد نكرديم. در حمله به افغانستان هم همين طور. شايد بگويند چون امريكا مهاجم بود و طبعا نميبايست آن را مشروع جلوه داد ولي فراموش نكنيم اين حملات دو دشمن در شرق و غرب ايران را در آن مقطع به حكومتهايي به نسبت همسو و دوست تبديل كرد، بگذريم از اشتباهات بعدي كه امتياز شرق را تبديل به ضد امتياز نمود، ولي در همه اين موارد ايران استقلال تصميمگيري خود را نشان داد. ولي در ماجراي اوكراين چنين نيست. شايد محكوم كردن آن از سوي دولت نيز درست نباشد، زيرا نفع چنداني براي ايران ندارد، ولي اين نحو گفتوگوهاي تلفني و اين نحو موضعگيري رسانههاي رسمي، بازتابدهنده استقلال سياسي و رسانهاي كشور نيست. ايران حتي اگر بخواهد از اين اقدام حمايت كند، بايد نشان دهد كه از ميان گزينههاي ممكن حمايت را آگاهانه انتخاب كرده است و ميتوانسته انتخاب ديگري هم داشته باشد. چرا به چنين وضعي افتادهايم؟ به همان دليلي كه رييسجمهور اوكراين در تقابل با روسيه روي غرب حساب كرد، در تقابل با غرب نيز نبايد روي روسيه يا چين حساب كرد. كشورها دنبال منافع خود هستند، اخلاق و حتي تعهدات بينالمللي در برابر منافع به حاشيه خواهند رفت. اين درسي است كه جنگ اوكراين ميدهد، اگر بگيريم. استقلال منشا قدرت است. آن را بايد در بهبود روابط داخلي جستوجو كرد. خود دانيد.