به مناسبت هفتاد سالگي فريدون جيراني
فيلمسازي كه هيچ وقت به كارگرداني فكر نميكرد
گروه هنر وادبيات
فريدون جيراني يكي از شناختهشدهترين و از معدود فيلمسازان سينماي ايران است كه نسبت به همنسلان خودش تسلط و آگاهي بالايي درباره سينماي قبل و بعد از انقلاب دارد تا جايي كه بعضي حتي لقب دايرهالمعارف سينماي ايران را به او دادهاند. كارگرداني كه دانش مطبوعاتي خاصي هم دارد و همچنان بعد از گذشت سالها در اين رشته فعاليت ميكند تا جايي كه ميگويد: «هر وقت احساس ميكنم آمادگي فيلمسازي ندارم، كار روزنامهنگاري انجام ميدهم، تحقيقاتم را كامل ميكنم، مصاحبههاي تاريخ سينما ميخوانم يا فكر ميكنم كه كار مطبوعاتي انجام بدهم.» و به همين طريق توانسته شكستها و مشكلاتش را تحمل كند.
خودش معتقد است دو ويژگي در خانوادهاش بود كه شانس بزرگ براي او به شمار ميرفته: « ابتدا اينكه پدرم اهل خواندن مجله بود و رمان هم زياد ميخواند و دوم اينكه پدرم علاقه زيادي به سينما رفتن داشت، حتي قبل از اينكه ازدواج كند از سينماهاي مشهد خاطره داشت و فيلم «دختر لر» را هم ديده بود. پدرم به دليل اينكه فيلم ميديد و من هم تنها بچه خانواده بودم با او به سينما ميرفتم. تمام خاطرات فيلم ديدن من به يك شهرستان كوچك كه پنج خيابان و دو سينماي فردوسي و مولن روژ داشت، برميگردد البته خاطره ديگر هم سفر از تربت حيدريه به مشهد است كه دو ساعت راه بود و ما هر ماه با پدر به مشهد كه در آنجا خانه داشت، ميآمديم و چند روز ميمانديم. خاطرات سينمايي من بيشتر در اين سفر است كه بسيار برايم لذتبخش بود. اتوبوسهاي تربت حيدريه وقتي به مشهد ميرسيدند ابتدا دور حرم ميرفتند و از آنجا به سمت خانه ميآمدند كه من ميتوانستم سينماها را ببينم اما بعد از مدتي مسير اتوبوسها عوض شد و از منطقهاي ميآمدند كه من ديگر سينماها را نميديدم و اين خاطره براي من تلخ است كه چرا مسير اتوبوسها تغيير كرد و من نميتوانستم سردر سينماها را ببينم.»
اين فيلمساز در گفتوگو با موزه سينماي ايران با اشاره به اينكه داريوش ارجمند يك دوربين 8 ميليمتري داشت و ما از او گرفتيم، گفت: من اولين فيلم 8 ميليمتريام به نام «بيژن و خيال و كفش» را با فيلمبرداري مهرداد تدين با همان دوربين ساختم.
كارگردان فيلم «قرمز» با بيان اينكه هيچ وقت به كارگرداني فكر نميكرده است، گفت: بيشتر دوست داشتم فيلمنامهنويس شوم و هدفم فيلمنامهنويسي بود كه از «آفتابنشينها» شروع شد و ادامه پيدا كرد تا رسيد به فيلمهاي «پرونده» و «رهايي» و بعد از رهايي به دليل اينكه از روزنامه بازخريد شده بودم، فيلمنامه «سناتور» را نوشتم.بعد از سناتور فيلمنامه «عاشقم من» را نوشتم و براي آقايان موسوي و فخيمزاده خواندم كه خوششان آمد و قرار شد آن را جاي «مديرعامل» بسازيم و در آن زمان هنوز اسمش قرمز نبود. وي با بيان اينكه سه بار به او پيشنهاد بازي در فيلمها و سريالها شده است، توضيح داد: زندهياد عباس كيارستمي به يك كارگردان جواني توصيه كرده بود كه نقش اول فيلمش را به من بدهد و من دو ماه درباره آن فكر كردم و پشيمان شدم و در نهايت اميد روحاني نقش را بازي كرد. بار ديگر كارگردان ديگري پيشنهاد بازي به من داد كه به دلايلي نپذيرفتم و بار سوم، پيمان قاسمخاني براي سريال «خوب بد جلف» پيشنهاد داد كه با اسم خودم بازي كنم و من بازي نكردم. قبول نكردم زيرا نميخواستم سرنوشت كارگرداني را پيدا كنم كه بيكار شده و حالا ميخواهد بازي كند؛ فكر ميكنم هنوز ميتوانم بنويسم و فيلم بسازم.