صبر ايوب
اسدالله امرايي
ايوب از پيامبراني است كه شرح زندگياش در كتب مقدس مسيحيان، يهوديان و مسلمانان آمده است و الهامبخش بسياري از آثار ادبي شده. يوزف روت نويسنده اتريشي با الهام كتاب ايوب، رمان ايوب را نوشته است. اين رمان با ترجمه محمد اشعري در انتشارات ثالث منتشر شده. يوزف روت، روزنامهنگار و رماننويس اتريشي است كه شهرتش را مديون آثاري است كه به زندگي پس از جنگ در اروپا ميپردازد. اغلب شخصيتهاي يوزف روت، ولگردهاي بيخانمانياند كه به دنبال مكاني براي زندگي هستند. روت از نويسندگان متعهد و ضدجنگ بود كه پس از به قدرت رسيدن هيتلر كتابهايش در آلمان ممنوع شد و از همين رو به تبعيدي خودخواسته رفت و در فقر و تنگدستي درگذشت. يوزف روت روزهاي آخر عمرش به يك دايمالخمر و بيخانمان تبديل شده بود. در نهايت هم در يك گرمخانه مخصوص تهيدستان از دنيا رفت. «مندل سينگر، قهرمان ايوب يهودي پرهيزگار و تنگدستي است كه به كودكان تورات ميآموزد. او در گريز از آماج بلايايي كه از هر سو به سرش باريده است، همراه همسر و دخترش به امريكا ميرود. اما در دنياي تازه رنج، تحملناپذيرتر از پيش بر سر او آوار ميشود، چنانكه ايمانش را از دست ميدهد. با به دنيا آمدن فرزند چهارم زندگياش متحول ميشود. فرزند چهارم چلاق به دنيا ميآيد و دكتر گفته است كه احتمالا بچه به صرع مبتلا شود. منوخيم نامي است كه براي بچه چلاق انتخاب ميكنند و هيچكس اميدي به بهبودي او ندارد. اما مادر منوخيم تسليم نميشود و يقين دارد كه روزي بچهاش شفا مييابد. براي شفاي بچه هر كاري ميكند و نهايتا دست به دامان خاخام مشهوري ميشود. خاخام هنگام دعا كلمات آرامشبخشي به زبان ميآورد كه مادر منوخيم را اميدوار ميكند: «منوخيم، پسر مندل شفا خواهد يافت. همتاي او در خاك اسراييل يافت نخواهد شد. اين درد او را دانا، اين زشتي او را خوشقلب، اين تلخي او را ملايم و اين بيماري او را نيرومند خواهند كرد. چشمهايش ژرفنگر خواهد شد و گوشهايش باز و پرطنين. بر دهان مهر سكوت خواهد داشت، هنگامي كه لبهايش را از هم بگشايد مژده خواهد داد. ترس به خودت راه مده و به خانهات برو! »
مندل سينگر ميگفت: «دبورا، تو چه ميخواهي، فقيران ضعيفند، خداوند براي آنها از آسمان سنگ طلا نميريزد، در بختآزمايي برنده نميشوند و نصيبشان را بايد با عبوديت بپذيرند. او به يكي ميدهد و از يكي ميگيرد. من نميدانم براي چه او ما را جزا ميدهد، ابتدا با منوخيمِ بيمار و اكنون با بچههاي سالم. واي به روزگار مستمند، اگر گناه كرده باشد و اگر مريض باشد روزگارش سياه است. انسان بايد به سرنوشتش رضايت بدهد! بگذار پسرها به سربازي بروند، آنها كه كشته نخواهند شد! عليه اراده آسماني هيچ نيرويي وجود ندارد. از اوست رعد و از اوست برق، او همهجا هست و از او نميتوان گريخت؛ اينچنين در تورات آمده است.»