درسهاي جنگ اوكراين
فياض زاهد
1- جنگ روسيه عليه دولت و مردم اوكراين، يك درس بزرگ به همه دولتها و ملتها داد. اينكه لزوما آن دولتي كه داراي زرادخانههاي بزرگتر و ارتش قدرتمندتري است لزوما برنده جنگها نخواهد بود. شايد به تعبير مونتگمري بتوان يك نبرد را برد اما نميتوان فاتح جنگ شد. روسيه به ظاهر دست بالا را در اين نزاع خونين دارد، اما فارغ از هر نتيجهاي جنگ را به مردم اوكراين باخته است. اين اقدام نسنجيده هيچ راهحلي براي نفرتي كه در نتيجه اين تهاجم در اذهان مردم اوكراين شكل گرفته را ترميم نخواهد كرد. نفرت كه امر مذمومي در فضايل اخلاقي است، تنها در يك مورد ميتواند به داد ملتها برسد و آن زمان جنگ است. نفرت مصيبتها را آسان و ميل به انتقام را تشديد و اراده براي مقاومت تا آخرين لحظه براي شكست دشمن را افزايش ميدهد. حتي اگر كييف هم سقوط كند، در هزينه-فايده اين جنگ ويرانگر، اين روسيه است كه جنگ را به افكار عمومي و وجدان مردم اوكراين باخته است. اين امر نشان ميدهد آن سخن آيتالله هاشمي دقيق بود كه عصر برتري ملتها تنها براساس قدرت موشكها حاصل نميشود و جنگ تنها از درون لوله تفنگها و اسكادران موشكها تبيين نخواهد شد. هر جنگ مشروعي به علتي غايي و هدفمند براي تداوم نياز دارد، اگر شوروي در افغانستان و امريكا در ويتنام و فرانسه در الجزاير و صدام در ايران به پيروزي رسيد، روسيه هم ميتواند چنين سودايي در سر داشته باشد.
2- روسيه ميتوانست با تدبير و تبيين مواضع خود جهت افكار عمومي مردم خود و اوكراين و انجام مذاكرات هدفمند و بهرهوري از قدرت نرم خويش -با توجه به طرفداران قابل ملاحظه نژادي در اوكراين- و پيوندهاي تاريخي از ورود ناتو و پيشروي به حريمهاي امنيتي خود جلوگيري كند، اما روسيه فريب دامي را خورد كه امريكا و غرب برايش تدارك ديده بودند. حال مسلم است كه فارغ از هر نتيجهاي ديگر كشورهاي مجاور از جمله فنلاند و سوئد محال است به روسيه اعتماد كنند. شايد در يك ملاحظه امنيتي و آتشبس ضروري اوكراين به ناتو نپيوندد كه ديگر بسيار بعيد است، اما از اينك ميتوان به اين نكته تاكيد كرد كه سوئد و فنلاند به ناتو خواهند پيوست و روسيه ديگر نميتواند داعيه ملاحظات خود را بيش از اوكراين گسترش دهد.
3- چه امريكا از عمد و از قبل روسيه را به اين دام انداخته باشد و چه در نتيجه فرصتطلبي، پس از خطاي محاسباتي از اقدام روسيه بهره برده باشد، اين دولت امريكا است كه مجددا محور امريكا و اروپاي كهن را زير يك سقف و درون يك سامان سياسي و امنيتي-نظامي متحد كرده است. شايد برخي بر اين باور باشند كه اگر ترامپ بر قدرت بود، روسيه دست به چنين اقدامي نميزد. شايد اين تحليل درست باشد، اما ترامپ خواسته و ناخواسته در جهت اهداف پوتين رفتار ميكرد. او ناتو را تضعيف و سياستهاي نامشخصي در اعتلاي سياست غرب در پيش گرفته بود. بايدن با همه تصويري كه از ضعف او و دولتش به جهان مخابره شد، در بالاترين سطح همكاري و پيوندهاي مشترك با اروپا قرار دارد. اينك اين روسيه است كه به طعمهاي نوك زده كه خسارات وحشتناكي بر اقتصاد و چهره روسيه وارد كرده است. پس از اين جنگ، رسانهها و مدياي غرب، تصوير دلخواه خود را از روسيه و پوتين در جهان جا خواهند انداخت. پس از جنگ جهاني دوم هيچ شخصيت سياسي و هيچ كشوري به پلشتي و پليدي روسيه و رهبرانش به نمايش درنيامدهاند. به راستي روسيه چقدر و چند سال بايد هزينه كند تا اين تصوير دهشتناك را از اذهان بزدايد. به تصويري كه ايرانيان از زمان جنگهاي اول و دوم ايران و روسيه دارند بنگريد. چند سال از آن جنگها گذشته است؟ به جز اندكي سياستمداران كممايه، هيچ شخصيت قابل ملاحظه و سياستمدار زيرك و وطنپرستي دلش با سياستهاي روسيه صاف نشده است. روسيه با اين اقدام خسارتهاي زيانباري به چهره خود وارد كرد.
4- به راستي هيچكس تا اين اندازه انتظار واكنش از سوي كشورهاي اروپايي نداشت. سياست انفعال آلمان در برابر روسيه به تغيير سياست استراتژي نظامي بدل شده است. امري كه پس از جنگ دوم جهاني نظير نداشت. خط انتقال گاز نورد استريم به هوا رفت و سرمايههاي روسيه بلوكه يا مصادره شده است. نميتوان تخمين زد اين تحريمها در حوزه حمل و نقل هوايي و دريايي، بانكي و بيمهاي، خودرو و مسكن و... تا چه زماني تداوم خواهد داشت، اما نيازهاي استراتژيك روسيه در حوزه تكنولوژي و نياز به سرمايهگذاري به شدت تضعيف و اقتصاد روسيه را به شدت فقير خواهد كرد. اين امر اثرات بسيار زيادي بر قدرت روسيه خواهد گذاشت.
5- يكي از برندگان اين منازعه چين است. اگر مدل رفتاري روسيه با توفيق همراه شود، چين ميتواند از اين الگو در تعامل با تايوان بهره ببرد. اگرچنين نشود، روسيه در نتيجه تحريمها براي جبران عقبماندگي اقتصادي و تكنولوژيك خود بيش از گذشته مرهون و محتاج چين خواهد بود. چين حجم نيازمنديهاي خود به انرژي را به شكل ارزانتر و در شرايط تحريمي از روسيه تامين خواهد كرد اين امر منافع ايران در تعامل استرتژيك در بخش انرژي را به خطر خواهد انداخت. چون روسيه به رقيب اصلي ايران در فروش نفت در شرايط تحريمي بدل خواهد شد. با هر محاسبهاي دولت چين همكاري با روسيه را بر همكاري با ايران ترجيح خواهد داد. در نتيجه اين وضعيت نقطه ثقل مناسبات چين و روسيه هم تغيير پيدا خواهد كرد. روزي روزگاري اين روسيه بود كه برادر بزرگ چين كمونيست بود، اينك اين چين است كه پيشگام خواهد بود و روسيه دنبالهروي سياستهاي چيني خواهد بود.
6- اگر ايران به سياست نه شرقي نه غربي خود بازگردد و از نفرت و تعارض غيرضروري با همه بلوك قدرت جهاني دست بردارد و به سوي روابط متوازن بازگردد و از يك حكومت در اردوگاه بياجر و مواجب روسيه به وضعيتي منطقي نقل مكان كند، بهترين فرصت براي تامين منافع ايران در بخش تكنولوژي و انرژي خواهد بود. ايران ميتواند از مزيت دريايي خود براي تامين نيازمنديهاي روسيه بهره ببرد. در اين راه بايد همان روشي را در پيش بگيرد كه روسيه به وقت عسرت با ما رفتار كرد. ايران در بخش غذا و ميوه و ديگر محصولات ميتواند به كريدور انتقال به روسيه بدل شود. ايران بايد و ضروري است از فرصت موجود براي برگشت به برجام و بهرهوري از ظرفيت سرمايهگذاري و جذب شركتهاي بزرگ استفاده كند. اين امر جدا از اينكه نوعي تضمين عدم خروج كمپانيهاي بزرگ از برجام است، ميتواند پاي ايران را به بازار انرژي دنيا باز كند. همه آنهايي كه تصميم گرفتند كه ايران از بازار گاز اروپا خارج شود و با اين كار به كشور خيانت كردند، بايد از فضاي مذاكرات براي بهرهوري از اين مزيت در دوره جديد استفاده كنند. در اين راه ايران ميتواند از ظرفيت مناسبات خود با قطر بهره برد. كنسرسيومي مشترك ميتواند تضمينكننده منافع ايران باشد. چگونه بخش انرژي روسيه عامل بازدارندگي در شرايط امروز است، سرمايهگذاري و ورود ايران به بخش انرژي اروپا ميتواند همين مزيت را براي ما رقم زند.
اگر از اين موقعيت تاريخي استفاده نكنيم، تاريخ ايران ما را نخواهد بخشيد.