آينده جزيرهاي سهم ما نيست
رضا دبيرينژاد
دو كشور اسلامي در همسايگي هم دو نگاه متفاوت به دنياي مجازي را شكل ميدهند. يكي از فرصت دنياي مجازي جديد براي توسعه گردشگري خود استفاده ميكند و بر آن است كه از اين طريق خود را مدعيترين كشور در دنيا مطرح كند. امارات در اين سالها با پشتوانه كم تاريخي و تمدني سعي كرده است تا مطرحترين موزههاي دنيا را ايجاد و در اين مسير براي اينكه خود را به قطب گردشگري تبديل كند و از اين رو از فناوريهاي جديد بيشترين استفاده را برده است. از لووز ابوظبي گرفته تا مجموعه موزههاي دوبي يا اكسپو و حالا موزه آينده! اين كشور در تمام اين موارد سعي كرده است فرهنگ عربي و اسلامي را حداقل در سطح نمادها تركيب كرده و نشان دهد فرهنگ اسلامي ميتواند با فناوريهاي نوين ممزوج شود و آن را به كار بگيرد و توسعه را در يك كشور اسلامي شكل بدهد. امارات گرچه در فضاي جغرافيايي شبه جزيرهاي قرار گرفته اما سعي كرده است از نگاه جزيرهاي و درونگرايانه بگذرد و الگويي براي ارتباط جهاني بسازد كه حتي كشورهاي عربي همسايه خود مانند عربستان را تحتالشعاع قرار بدهد. در سالهاي اخير شاهد بودهايم كه در شعارهاي روز جهانيهاي گردشگري و موزه بر نسبت اين حوزهها و شبكههاي مجازي تاكيد شده است، چراكه اين شبكههاي جهاني مهمترين ابزار بازاريابي، تبليغ، معرفي و حتي توليد محتوا هستند. محتواهايي بدون مرز كه هم بتواند بازارهاي جهاني را درنوردد و هم تصوير جذابي ارايه و قطبسازي كند. امروزه ديگر تنها داشتن منابع يا حتي رويدادسازي كافي نيست بلكه جريانسازي تبليغي و رسانهاي است كه آنها را به جاذبه و قطب تبديل ميكند. فضاي شبكهاي مجازي امكان عبور از مرزها و شكستن جريانهاي رسمي را فراهم ساخته تا افراد خود به مبلغان و راويان گردشگري و فضاهايي چون موزهها تبديل شوند. اين امكانات براي كشورهايي چون ايران كه جمعيت فعال و جوان دارد از يك سو و از سوي ديگر در معرض جنگهاي رسانهاي و سياسي قرار دارد امكان ويژهاي است. كشوري كه سابقه تمدني و فرهنگي برجسته دارد و داراي ميليونها اثر منقول و غيرمنقول است كه ناشناخته و ناديده ماندهاند. ايران سرمايههايي دارد كه نه تنها نبايد از حضور در اين بازار مجازي نترسد بلكه بايد از اين بازار استفاده كند. در دو ساله پاندمي كمي از ترس متوليان حوزههاي گردشگري و موزهها فرو ريخت با اين حال متوليان رسمي همواره يك سويه سخن گفتهاند و سخنهايشان كنترل شده منتشر شده است. عدم تحمل كثرت اين فضا و نابلدي ويژگيهاي اين دنياي مردمسالارانه گرچه گاهي باعث ترس متوليان ميشود اما بايد در نظر داشته باشيم طرح صيانت اگر به معناي بستن شبكههاي جهاني مجازي باشد و دسترسي به شبكههاي بدون مرز را محدود كند يكي از ضربههاي مهم آن به حوزههاي گردشگري و موزهها خواهد خورد، چراكه باز برخلاف ادعاهاي متوليان گردشگري ايران، درهاي تبليغ و توليد محتواهاي اين حوزه بر روي گردشگران ايراني بسته ميماند و ما عملا خودمان را در مقابل رقباي ديگر پا در زنجير كردهايم و سرمايههايمان را ناديده و پنهان نگه داشتهايم. از اين روست كه پيش از هر اقدام و تصميمگيري بايد دنياي همسايههايمان را هم رصد كنيم و ببينيم چه آيندهاي را در جهان براي خودمان ميسازيم و ميخواهيم چگونه حضور داشته باشيم و آيا ميتوانيم آيندهاي جزيرهاي بدون ارتباط جهاني براي فرهنگ مان متصور باشيم.