سرگرمي پرهزينه
مرتضي ميرحسيني
اواخر قرن نوزدهم ميلادي مردي به نام يوجين شفلين در نيويورك امريكا زندگي ميكرد كه گويا ثروتمند شكمسيري بود و رياست انجمني به نام انجمن امريكايي سازگاري با محيط زيست را هم به عهده داشت. تام فيليپس در كتاب «تاريخ مختصر به گند كشيدن جهان» داستان گندي را كه شفلين زد روايت ميكند. مينويسد «او بيشك علاقه بسيار زيادي به شكسپير داشت. بنابراين، طرح بسيار خوشايند و هيجانانگيزي را آغاز كرد: او تصور كرد براي ارج نهادن بزرگترين شاعر انگليسي، چه چيزي ميتواند بهتر از اين باشد كه همه گونههاي پرندگان نام برده در نمايشنامههاي شكسپير را وارد امريكا كنيم؟ انجمن سازگاري با محيط زيست امريكا اين كار را شروع كرد.» تعداد زيادي پرنده مثل چكاوك و فنچ و توكاي آوازخوان را از اروپا آوردند و در حياتوحش رها كردند كه همگي بعد مدتي، به علت ناسازگاري با محيط ناآشنا و نامساعد مُردند. اما او و همفكرانش دلسرد نشدند و پرنده ديگري را امتحان كردند. روز ششم مارس 1890 بود كه او «همراه با دستياران خود در پارك مركزي ايستاد و بهتدريج، در تعدادي از قفسها را باز كرد كه شصت سار اروپايي در آنها بودند.» او سال بعد 40 سار ديگر را به همين شكل در شهر رها كرد. تعداد زيادي از اين سارها هم مُردند، اما چندتايي زنده ماندند و توليد مثل كردند. چون سارها «موجوداتي مقاوم و تطبيقپذيرند و با محيط جديد سازگار ميشوند و براي بقا تلاش ميكنند. در يك اتفاق جالب، دسته كوچكي از آنها پناهگاهي را در سازههاي زير پيشآمدگي لبه بام در موزه تاريخ طبيعي امريكا پيدا ميكنند. ساختماني كه مخصوص حفظ تاريخ طبيعي ملي است، به طور اتفاقي به تغيير چشمگير آن تاريخ كمك كرد. چون بهتدريج تعداد سارها رشد كرد و رشد كرد و رشد كرد. پيش از پايان دهه، تعداد آنها در نيويورك سيتي بسيار زياد بود. تا سال 1920 سارها در نيمي از كشور پراكنده شدند. تا دهه پنجاه، آنها در كاليفرنيا بودند. امروزه دويست ميليون از اين مزاحمها در سراسر امريكاي شمالي زندگي ميكنند و شما ميتوانيد آنها را در هر جايي از مكزيك تا آلاسكا ببينيد. به گفته نيويورك تايمز آنها تبديل به يكي از پرهزينهترين و مضرترين پرندگان در قاره ما شدند، يا همانطور كه واشنگتنپست ميگويد تقريبا منفورترين پرنده در امريكاي شمالي است.
سارها كه بهطور دستهاي و با سروصدا پرواز ميكنند و تعدادشان ميتواند به ميليونها پرنده برسد، محصولات را در مقياس وسيع از بين ميبرند. آنها گندمزارها، زمينهاي كشت سيبزميني و ذخاير غلات را از بين ميبرند. سارها مهاجماند و گونههاي پرندگان بومي را از لانههايشان بيرون ميكنند و به گسترش بيماريهايي كمك ميكنند كه هم بر انسان و هم بر دام اثر ميگذارد. از جمله بيماريهايي مانند عفونتهاي قارچي تا سالمونلا.» حتي سال 1960 دستهاي چندهزارتايي از سارها در آسمان بوستون با هواپيمايي برخورد كردند و «موتورهاي هواپيما آسيب ديد، قطعات خردشده آن به زمين پرتاب شدند و شصتودو تن از هفتادودو مسافر پرواز فوت كردند.» اين پرندگان از عوامل موثر بر آسيب به مزارع كشاورزي هستند و ميگويند هر سال چندصد ميليون دلار از محصولات كشاورزي را فقط در امريكاي شمالي از بين ميبرند. آنان در آن محيط جولان ميدهند، چون حدود صدوسي سال پيش مردي مرفه براي سرگرمي، گروهي از آنان را از اروپا به امريكا برد، بدون آنكه به عواقب كارش فكر كند. راوي ميگويد: «اگر او در عوض ميتوانست به دويدن يا ساخت مشروبات خانگي (مثل آبجو) يا نقاشي با آبرنگ علاقهمند شود، هيچكدام از اين اتفاقات نميافتاد.»