• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5168 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۸ اسفند

لوتركينگ، الگويي كمياب

سيدحسن اسلامي‌اردكاني

در جهاني زندگي مي‌كنيم كه عده‌اي به سركوب ديگران مشغول هستند. سركوب‌شدگان نيز منتظر نوبت خود هستند تا انتقام بگيرند و سركوبگران را سركوب كنند. اين دور بسته خشونت و خشونت بيشتر، صداهاي ديگر را خاموش مي‌كند و اگر كسي بكوشد اين حلقه معيوب را بشكند، خود قرباني خشونت مي‌شود. براي نمونه گاندي و مارتين لوتركينگ هر دو با گلوله متعصبان كشته شدند. با اين همه، اصالت راه اين اندك‌شماران را نمي‌توان منكر شد. فلسفه عملي مارتين لوتركينگ، كشيش و مبارز آزادي اقدام براي رفع تبعيض و تفكيك نژادي، بدون خشونت و پرهيز از مقابله خشن با پليس بود. سياهان براي يك حق ساده مانند آنكه، بي‌توجه به رنگ پوست‌شان بتوانند در هر جايي از اتوبوس عمومي بنشينند، سيزده ماه مبارزه كردند، پياده سر كار رفتند، اتوبوس‌ها را تحريم كردند، به زندان رفتند، در معرض خشونت قرار گرفتند و به خانه‌ها و كليساي‌شان بمب پرتاب شد تا آنكه دادگاه فدرال، قانون تفكيك نژادي را مغاير قانون اساسي دانست. مارتين لوتركينگ كه از كشيشي ساده به شخصيتي اسطوره‌اي و جهاني تبديل شد، ‌توانست فلسفه محبت مسيحايي و مبارزه مبتني بر خشونت‌پرهيزي گاندي را به نهضتي اجتماعي براي احقاق حقوق برابر، براي سياهان تبديل كند و مسيري را هموار سازد كه در آن بردگان ديروز به شهروندان امروز تبديل و بر سرنوشت سياسي خود حاكم شوند.
كتاب زندگينامه خودنوشت مارتين لوتركينگ (ترجمه محمدرضا معمارصادقي، تهران، كرگدن، 1400، 509 صفحه) زندگي فكري و تكامل روحي و شخصيتي لوتركينگ را به شكل تاثيرگذاري روايت مي‌كند. خواندن اين كتاب همزمان اشك شوق و اندوه در چشمان‌مان مي‌نشاند. هنگامي كه مي‌خوانيم نژادپرستان به كليساي سياهان بمب مي‌اندازند و چهار دختر دانش‌آموز را «پرپر مي‌كنند» و زني گريان در ميان خرده شيشه‌هاي كليسا فرياد مي‌زند «خدايا، ما حتي در كليسا امنيت نداريم»، بي‌اختيار گريه مي‌كنيم. اما هنگامي كه خبردار مي‌شويم در دل اين مبارزات، كورسوي اميدي مي‌درخشد و لوتركينگ از سوي پارلمان نروژ نامزد دريافت جايزه صلح نوبل مي‌شود و هنگام سخنراني به مناسبت دريافت جايزه مي‌گويد به سختي جلو اشك‌هاي خود را گرفته است، از شادي مي‌گرييم. با اين همه گاه سر درگم مي‌شويم. زماني بازداشت مي‌شود و به انفرادي مي‌برندش و در آنجا مي‌گويد: «من هرگز واقعا در زندان انفرادي نبودم. همراهي خداوند فقط تا دم سلول زندان نيست، او هم‌سلول من بوده است»، از اين تعبير، نفس در سينه‌مان حبس مي‌شود و نمي‌دانيم كه از غرور بگرييم يا بر چنين ايمان نداشته‌اي. 
اين كتاب فراز و فرود زندگي توفاني اين شخصيت جذاب را روايت مي‌كند، در آن سخنراني معروف «رويايي دارم» را مي‌خوانيم، در آن «نامه از زندان بيرمينگام» را كه به نحوي انجيل نهضت مدني بوده است، مي‌خوانيم. به نظر او، «تراژدي بزرگ بيرمنگام، نه خشونت آدم‌هاي بدش، بلكه سكوت آدم‌هاي خوبش بود». در عين حال، متوجه مي‌شويم كه لوتركينگ عميقا به گفت‌وگو و مذاكره و چانه‌زني پشت پرده اعتقاد داشته است تا جايي كه به سازشكاري متهم مي‌شود و حتي بعد از سال‌ها مبارزه در شيكاگو از سوي جوانان سياهپوست خشونت‌طلب «هو» مي‌شود و رنج مي‌كشد.
او عميقا به جنبه اجتماعي و اقتصادي دين توجه دارد و معتقد است: «هر ديني كه ادعاي داشتن دغدغه براي روح انسان‌ها را دارد، اما به همان اندازه نگران زاغه‌هايي نيست كه زندگي آنان را تباه مي‌كند، نگران شرايط اقتصادي‌اي نيست كه مانع رشد آنها مي‌شود و نگران شرايط اجتماعي نيست كه آنها را فلج مي‌كند، دين رو به احتضاري است كه فقط بايد منتظر دفن شدنش بود.» به همين سبب كليسا را به مدرسه تعليم آيين شهروندي و موعظه يكشنبه را به تعليم شرافتمندانه زيستن مبدل مي‌كند.
مارتين لوتركينگ بارها زنداني و تحقير شد. اما هرگز اجازه نداد كه اين تحقير او را به كينه‌كشي برانگيزد. حتي هنگامي كه برخي سياهپوستان در برابر خشونت پليس واكنش نشان دادند، به اين عمل اعتراض و روزي را براي توبه و ندامت اعلام كرد. امروزه سخت نيازمند كساني چون لوتركينگ، گاندي و ماندلا هستيم؛ كساني كه در معرض عميق‌ترين خشونت‌ها قرار گرفتند، اما در پي آن نبودند تا خون را به خون بشويند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون