نگاه ترکیه و اسرايیل به جنگ اوکراین
نوید مجیدی
بیش از یکماه از جنگ در اوکراین و موضعگیری کشورها میگذرد و تلاشهای جهانی برای حلوفصل این بحران ادامه دارد. در این میان کشور ترکیه از همان آغاز جنگ و حتي پیش از آن، برای میانجیگری اعلام آمادگی کرد و برخی تحلیلگران، سفرِ ناگهانی «نفتالی بنت» به مسکو در آغاز جنگ را نیز در راستای میانجیگری ارزیابی کردند. با گذشت زمان گویا اسرايیل از میانجیگری کنار کشیده و اکنون پرسش این است که هدف از تلاشهای ترکیه برای میانجیگری چیست؟
در بیشترِ تحلیلها و در پاسخ به پرسشِ بالا، چند دلیل یکسان هست: ۱- روابط تجاری و گردشگری سطح بالای ترکیه با روسیه و اوکراین؛ زیرا پذیراییِ سالانه از حدود ۶ میلیون گردشگر روسی و اوکراینی و درآمد آن برای ترکیه بسیار مهم است. ۲- ترکیه بخشی از مواد خام و نیز فرآوردههای کشاورزی را از کشورهایِ یادشده وارد میکند، ازاینرو بالا رفتن بهای آنها در پیِ جنگ اوکراین فشار سنگینی را به آنکارا وارد میکند و در کوتاهمدت هم امکان جایگزینی برای واردات از کشورهای دیگر - و با آن حجم - را ندارد. ۳- سرمایهگذاری بازرگانان ترکیهای، بهویژه در بازار اوکراین که رخدادنِ جنگ میان روسیه و اوکراین سبب تهدید یا خروج سرمایهشان از آن کشور خواهد شد. اما هدفهای سیاسی سرانِ ترکیه برای خود و آینده منطقه بسیار مهم است و نباید از کنارشان به سادگی گذشت. در این یادداشت به چندی از آنها میپردازیم. ترکیه روابط سیاسی خوبی با هر دوطرفِ درگیر دارد و در پی گسترش این روابط است پس قطعا سرنوشت جنگ اوکراین برای اردوغان و هماندیشان وی در هرم سیاسی کشورش، اهمیت دارد. پس از جنگ ۴۴ روزه ناگورنو- قرهباغ در سال گذشته که سبب شد نیروهای نظامی روسیه و ترکیه برای صلحبانی وارد منطقهی حائل شوند، در آغازِ کار، سرانِ آنکارا با حضور روسها موافق نبودند، اما طبیعی است آنان در موضعی نیستند بتوانند جلوی حضور نظامیان روسیه را در قرهباغ بگیرند؛ ازاینرو حضور روسها تا حدی برآوردهای ترکیه را بههم زد. روابط نزدیک ترکیه با رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته سبب شده تا روسیه و نیز ایران با دقت رخدادهای منطقهای را زیر نظر بگیرند.
موضوعِ شبهجزیره کریمه همیشه مورد علاقه آنکارا بوده زیرا ترکیه - بهعنوان بازمانده حکومت عثمانی - که در طول دهههای گذشته رویای تشکیل «هلال دروغین ترکی» از مرزهای یونان تا مرزهای چین را در سر پرورانده است، برای نفوذ معنویاش در میان جمعیت تاتارهای کریمه میکوشد و گسترش روابط سیاسیاش با اوکراین در همین راستا است. به جز مساله کریمه، شواهد انکارناپذیری از رویکرد آنکارا در گسترش و پشتیبانیِ ایده «پانترکیسم» هست که چند نمونهاش عبارتند از: رژه ارتش ترکیه در خیابانهای باکو در پیِ سرمستی از پیروزیِ علیاف در جنگ قرهباغ و شعرخوانی اردوغان در کنارِ ارس؛ پشتیبانی گسترده از جریانهای جداییطلب (در پوشش: هویتطلب!) در ایران در گذرِ دهههای اخیر؛ پشتیبانی از پیدایشِ تازهکشورِ «مقدونیهشمالی» در همسایگی یونان و تلاش برای نفوذ در میان هَزارههای افغانستان و حضور سیاسی در ازبکستان در نزدیکی چین. سفر اردوغان به ازبکستان همزمان با نشست همسایگان افغانستان در چین، بهنوبه خود اهمیت دارد زیرا ازبکستان پس از فروپاشی شوروی به محلِ همکاری نزدیک با ترکیه و گسترش ایدههای پانترکیسم تبدیل شده است.
بیگمان پیشبردِ رویکردِ «نئوعثمانیسم» تنها با تکیه بر ظرفیتهای سیاسی- اقتصادی ترکیه، شدنی نیست و نخواهد بود. بنابراین سران آنکارا نیاز به همراهی و پشتیبانی خارجی دارند که در دوران کنونی نزدیکترین پشتیبانان آنها در تحقق رویای «پانتورانیسم» اسرايیل و انگلیس هستند. هدفِ این پیوندِ سهگانه، تحریک جریانهای ضدملی در ایران از راهِ نفوذ در دستگاههای اداریِ خُرد و کلان و ایجاد چالشهای قومی در کشور با دستکاریِ تاریخ و بنیانهای هویت ملی ایرانیان، «ایرانیزدایی» از کشورهای همسایه و نیز حضورشان در نزدیکی مرزهای ایران است.
ازاینرو اگر جنگ اوکراین با پیروزی روسها همراه باشد میتواند رویای آنکارا را بر باد دهد؛ آنان دیگر نمیتوانند در قفقاز حضور گسترده داشته باشند و سیاست روسیه بر آینده قفقاز حاکم خواهد شد. بههمین دلایل ترکیه میانجیِ جنگ شده و چند دور از نشستهای صلح در استانبول برگزار شده است، اما ادامه این نشستها نامشخص است. ولی ترکیه احتمالا در کنار رویکردِ میانجیگری، همزمان و با پشتیبانی لندن و تلآویو رویکردی متضاد هم در پیش خواهد گرفت و پس از فروش پهپاد به اوکراین، برای ایجاد بیثباتی در قرهباغ و جاهای دیگر هم خواهد کوشید تا تمرکز روسها بر جبهه اوکراین را بر هم بزند و از آن بهعنوان اهرم فشار بر روسیه بهرهبرداری کند. به گمانم روسها به این مسالهها آگاهند و هرگز - به دلیلهای تاریخی و سیاسی - بهچشم یک همسایه مطمئن به ترکیه نگاه نکردهاند.
ارتباط گسترده ترکیه با غرب و اسرايیل، این امکان را که آنکارا - بهعنوان عضو ناتو - در کنار روسها بایستد از بین میبرد و برعکس، آنان برای رسیدن به اهدافشان آرزوی فروپاشی روسیه را دارند و گفتیم که در مساله ناگورنو- قرهباغ هم سوپاپ اطمینانِ تلآویو و غرب هستند، با اینحال اکنون ترکیه میتواند یکی از هدفهای موقت - و نه بلندمدت - برای سرمایهگذاران روسی و دورزدن تحریمها باشد.
در دوران زمامداری پوتین روابط روسیه و اسراييل بهبودیافته است ولی هنوز با سطح موردانتظار مسکو تفاوت دارد. اگرچه شورویِ پیشین در پیدایش اسرايیل نقش بنیادین داشت اما پس از تشکیل آن، رقابت بر سر روابط گسترده با اسرايیل را به غرب و بهویژه آمریکا باخت. آنچه برخی تحلیلگران از آن با عنوانِ «اتحاد اعلامنشده» میان مسکو و تلآویو نام میبرند، چیز تازهای نیست و روسها - از دوره شوروی - همواره بر امنیت اسرايیل و تامین منافع آن تاکیدکردهاند ولی همراه با این رویکرد، از ائتلاف کشورهای عربزبان در جنگ ۱۹۶۷ یا از موجودیت و پیدایش دولت مستقل فلسطین هم پشتیبانی کرده و آن را تا دهههای بعدی نیز ادامه دادهاند. از آنجا که ساختار قدرتِ اسرايیل بیش از آنکه زیر نفوذ یهودیان روسی باشد در سیطره یهودیان آمریکایی است، کرملین در پیِ افزایش سطحِ نفوذ به سود خود است. از رایزنیهای پوتین و نفتالیبنت در سفرش به مسکو تاکنون چیزی منتشر نشده، اما چنین برمیآید که شاید گفتگوهای یادشده خیلی سازنده نبوده است. فراموش نکنیم که سوریه برای روسیه اهمیتی استراتژیک دارد و از دیدِ من بر سر آن با اسرايیل هم معامله نخواهد کرد چنانکه در دوران جنگ سرد هم به توانمندسازی سوریه در برابر اسرايیل پرداخت.
پس اگر رایزنی اسرايیلیها با امریکا برای کاهش تحریمهای سوریه و هموار کردن راهِ سرمایهگذاران روس برای روسیه اهمیت دارد، نفوذ صهیونیستها تا نزدیکی مرز روسها در قفقاز و نقش دوجانبهی آنها هم برای روسها مهم است؛ در این میان رابطه نزدیک اسرايیل و اوکراین را نیز نباید فراموش کرد که سبب شد سرانِ تلآویو در آغاز جنگ تصمیمهایی علیه روسیه بگیرند (فرستادن سلاح و مساله کلیسای نِوسکی). روابط روسیه- اسرايیل همیشه دارای فراز و فرود بوده است اما هنوز نمیتوان آینده آن را بهطور قطع پیشبینی کرد؛ بهگمانم اسرايیلیها منتظر پیامدهای جنگ هستند تا رویکرد بعدی خود را برگزینند زیرا احتمالا آرایش نوینی از یک نظم جهانی در راه است و برخی کشورها سیاستهای خود را در چارچوبهای گزینههای احتمالی تنظیم خواهند کرد.
باید بپذیریم که روابط ایران - روسیه بهگستردگی روابط ترکیه یا اسرايیل با روسیه نیست و نمیتوانیم رابطهمان با روسها را استراتژیک بدانیم. ازاینرو حاکمیت باید به گسترش روابط با روسیه، در راستای حفظ منافع ملی در قفقاز و آسیای میانه و برای دوری از انزوا در آن مناطق بکوشد. عمقِ استراتژیکِ ایران در مناطقِ یادشده، بر مسائل ملی- فرهنگی استوار است که توجه به آن، بهرههای شایانی را برای ملت ایران و نیز حاکمیت در پی خواهد داشت.