چندپارگي روح در حريم حصار ...
زري ابو
همه ما ميدانيم كه هر كشوري، برمبناي قانون اساسي خود، مسائلي را به عنوان «حريم شخصي» در نظر گرفته است كه آن مسائل شايد، در برخي كشورها اصلا جزو رعايت «حريم خصوصي» به حساب نيايد. نميخواهيم درباره حريم شخصي مالياتي و موضوعاتي از اين دست كه از سواد بنده خارج است و كارشناس قدري ميطلبد، حرفهاي قلمبهسلمبه بزنيم، بلكه به مفهوم جزييتر اين موضوع ميپردازيم كه خود نوعي فرهنگ بوده و دغدغه خيليهايمان محسوب ميشود. بگذاريد همين اول مطلبي، خدمت شما شفاف عرض كنم كه اصلا قرار نيست اين يادداشت كانون اصلاح تربيت بوده يا افرادي را ناعادلانه مورد قضاوت قرار دهد. قاعدتا همه ما در زندگي با مشكلات و ناهنجاريهايي دستوپنجه نرم ميكنيم كه خود از آن واقف نيستيم. ما هم در اين يادداشت ميخواهيم به يك مشكل اجتماعي اشاره كنيم كه خاطر برخيهايمان را مكدر كرده است. بعضيهايمان فكر ميكنيم كه رعايت «حريم شخصي» فقط معطوف به «رعايت فاصله ارتباطي هنگام حرف زدن»، «ايستادن در صف نان»، «ايستادن پشت باجه خودپرداز»، «نگاه نكردن به گوشي كسي در وسايط نقليه عمومي»، «سوال نپرسيدن راجع به مسائل خصوصي همانند: ازدواج، بچهدار شدن، انتخاب رشته و شغل كسي، دست نزدن به وسايل شخصي افراد و...» است. يك عده هم فكر ميكنيم كه «حريم شخصي» و رعايت آن، فقط مختص خانواده است و برخي ديگر مخالف نظرمان فكر كرده و رعايت «حريم خصوصي» را اصلا در خانواده و... جايز نميدانند. از آنجايي كه بخش بسيار مهمي از كارهاي اين روزهاي ما از طريق فضاي مجازي صورت ميگيرد و با افزايش كانالهاي مجازي و سوق دادن كسبوكارها به آن سمتوسو، بعضي از اپراتورها، موسسات و... بايد بانك تلفني از افراد داشته باشند و نياز اصلي و ضروري كار مجازي همين است و بحث ما اصلا با اين بزرگواران نبوده و خدا حافظتان باشد. مقصود از اين حرف، اين بوده، نميدانم چرا بعضي از ما علاقهمنديم تا شماره خصوصي فردي را بدون اجازه طرف، به راحتي دراختيار هر كسي قرار دهيم، قبول دارم كه گهگاهي يادمان ميرود، يا ميدانيم كه آن فرد مشكلي با اين مساله ندارد، اما به محض آنكه متوجه اشتباهمان شديم، اگر با آن بنده خدا در ميان بگذاريم خيلي بهتر است تا كدورتي عميق بينمان ايجاد شود. به عنوان مثال، حتما براي شما هم پيش آمده كه در كانال يا گروهي ناخواسته عضو شدهايم كه ربطي به ذائقه و سليقه و حتي جنسيت و فرهنگمان ندارد و نهتنها به درك و فهم و شعورمان اضافه نميكند، بلكه همان دوزار عقلي هم كه در سرمان وجود دارد را ربوده و گروه را ترك ميكنيم، اما به چند ثانيه نگذشته، دوباره خود را در ميان آن دوستان ميبينيم! همان موقع درخواست ترك گروه، يا كانال را ميزنيم، اما آن بزرگوار كه انگاري سر لج را با ما باز كرده است، مجددا اين مسير را ادامه ميدهد. اينجاست كه وارد تنظيمات نرمافزار ميشويم و حالت خصوصي و اضافه نشدن در هيچ كانالي را ميزنيم. اين موضوع شامل مسائل ديگري همانند: «بيهوا از كسي عكس گرفتن و در فضاي مجازي نشر دادن، نقطه ضعف، يا موضوع شخصي فردي را در جمعي براي عوض شدن جو جار زدن، با هر پوشش در حياط مشاع گشتن و...» ميشود. البته اين موضوعات مختص افرادي است كه طرف از همان اول با ايشان اتمامحجت كرده و تمنا داشته تا عكسي از ايشان جايي درز نشود، هرچند به اعتقاد بنده، رعايت اين مسائل ميتواند از ايجاد مشكل جلوگيري كند. بِگذريم... مورد مهم ديگري كه براي بنده به عينه پيش آمده، اين است كه، برخي آنقدر با ما احساس نزديكي ميكنند كه بدون اجازه به كيف يا كمدمان دست زده و حتي وسايل شخصيمان را برميدارند. مثلا دفترچه يادداشت مهممان را ميخوانند، عطرمان را به خودشان ميزنند، يا وقتي گوشيمان را به آنها ميدهيم، تمام پوشههاي آن را زير و رو ميكنند و...، اين عزيزان، آنقدر خود را محق ميدانند كه وقتي به كارشان اعتراض ميكنيم، به تخم چشممان زل ميزنند و محكوممان ميكنند. حفظ حريم شخصي، تنها به اين مسائل اكتفا نميكند و موضوع مهمي كه با درك متقابل و سازگاري به سرانجام ميرسد، پذيرفتن تيپ شخصيتي يكديگر است؛ يكي درونگرا و ديگري برونگرا. در پايان اين يادداشت، عاجزانه تقاضا دارم كه بگذاريم افراد، باتوجه به سبك و سياقي كه داشته كنارمان همزيستي مسالمتآميزي داشته باشند و آنقدر نخواهيم كه آنها از دروني كه تنها مختص به خودشان است، فاصله بگيرند و شخصيتي از خودشان بروز دهند كه دوست نداشته و باب دلمان شوند. (آمين). بگذاريم زمين و آدميان نفس بكشند ...